حقوق

حقوق اساسی،بین الملل،جزا و جرم شناسی و ... .

حقوق

حقوق اساسی،بین الملل،جزا و جرم شناسی و ... .

حقوق
با سلام خدمت تمامی بازدید کنندگان محترم این وبلاگ جهت تبادل نظر و ارتقاء و افزایش سطح علمی و آشنایی بیشتر با قوانین و مقررات حقوقی ، معرفی کتب،منابع و وبلاگها و سایتهای حقوقی ایجاد شده است لذا این وبلاگ صرفاً جهت مطالب و مقالات و معرفی کتب حقوقی می باشد از درج نظرات تبلیغاتی ، سیاسی و توهین آمیز جداً خودداری نمایید.


هیچ انسانی نیست که با خود پیامی به جهان نیاورده باشد.
عیب‌های آزادی، عیب‌های انسان است.
حقیقت‌، حقیقت‌طلبی است
نویسندگان


ساعت فلش

محسن کدیور

از امامان خود چه می دانیم؟ درباره آنها چه آموخته ایم و چه آموزش داده ایم؟ در بررسی منصفافه در می یابیم که دانسته های ما درباره ائمه (ع) اطلاعاتی تاریخی است: نام، کنیه، لقب، نام پدر و مادر، نام فرزندان، تاریخ و محل تولد، تاریخ و محل وفات، مدفن و نحوه شهادت، نام خلفا و سلاطین معاصر ایشان، فضائل و مناقب و احیانا چند تذکر اخلاقی.

حال آنکه آشنایی با امامان به عنوان اسوه های زندگی و کارشناسان معصوم وحی که گفتار و کردارشان حجت شرعی است به اطلاعاتی فراتر و عمیق تر محتاج است. امامان در مواجهه با مسائل عصر خود شیوه خاصی داشته اند و برای راهنمایی پیروانشان خطبه هایی ایراد کرده، نامه هایی نوشته، کلمات حکمت آمیزی ابراز کرده اند.

واضح است که بخشی از آن اعمال و اقوال ناظر به شرایط خاص زمانی و مکانی ایشان است و به تاریخ پیوسته است. از این بخش شیوه های خاص مواجهه امامان با وقایع مختلف قابل استخراج است این شیوه ها لزوما وابسته به گذشته نیست و می تواند عام باشد.

به علاوه در میراث علمی امامان بخشی فراتر از شرایط خاص زمانی و مکانی است و ارائه کننده قواعد عمومی واصول کلی در زمینه اعتقادات، اخلاق و جنبه های مختلف شریعت است. برای اقتدا به یک اسوه می باید آن شیوه های عام و این قواعد و اصول کلی را از او آموخت و به کار بست. بدون اطلاع از این قواعد و اصول اقتدا به ایشان و پیروی از آنها در حد یک ادعا باقی می ماند.

وقتی نمی دانیم امامان چه ضوابط و قواعدی در برخورد با جنبه های مختلف زندگی ارائه کرده اند و با مسائل گوناگون عصر خود با چه شیوه هایی مواجه شده اند تشیع ما در یک احساس و عاطفه و شوری بی شعور باقی می ماند. با چنین سطح نازل معرفتی اگر سمت و سوی زندگی فردی و اجتماعی ما با سمت و سوی امامانی که دوستشان داریم در تناقض باشد نباید تعجب کرد. یکی از رازهای عقب ماندگی فردی و اجتماعی ما جهل به منش و روش پیشوایانمان است.

یکی از امامانی که به شدت در حق او جفا شده و پیروانش از عمق تعالیم او غافلند امام سجاد علی بن الحسین (ع) است. در تعالیم امام زین العابدین (ع) (۹۴-۴۸ هجری) از دو زاویه می توان مطالعه کرد. یکی سیره عملی و دیگری آثار علمی به جا مانده.

میراث علمی امام سجاد (ع) نیز به سه بخش مجزا قابل تقسیم است: اول، ادعیه امام سجاد (ع). به قول روانشاد شریعتی او “زیباترین روح پرستنده” است. دعای ابوحمزه ثمالی نمونه ای از دعاهای این امام همام است. بخشی از ادعیه امام علی بن الحسین(ع) در “صحیفه سجادیه” گرد آوری شده است.

دوم، رساله حقوق که موضوع بحث این مقاله است.

بالاخره سوم، دیگر روایات امام زین العابدین که غالبا تعالیم اخلاقی است. در این مجال به مطالعه و بررسی رساله حقوق امام سجاد که در حقیقت نامه ایشان به یکی از یارانشان است می پردازیم. به این امید که در فرصت های دیگر توفیق بحث در سه محور دیگر (سیره عملی، ادعیه و روایات اخلاقی) تعالیم امام علی بن الحسین (ع) نصیب شود، ان شاء الله.

در بحث از رساله حقوق ابتدا به اجمال به معرفی منابع رساله، ارزیابی سندهای رساله، تعیین صحیح ترین متن رساله از میان نسخ متفاوت آن و گزارش اجمالی مقدمه و دسته بندی عناوین حقوق پنجاه گانه می پردازیم. سپس به تفصیل مراد از “حق” در رساله حقوق را تشریح خواهیم کرد برای نیل به این مهم اصلاحات مختلف حق را در، آیات و روایات و نیز در فلسفه، کلام اخلاق و فقه از هم تفکیک کرده حق مورد نظر امام سجاد (ع) را با حق مورد بحث در فلسفه حقوق و فلسفه سیاست و علم حقوق مقایسه می کنیم. در پایان به عنوان نمونه بخش حقوق اساسی رساله یعنی حقوق سلطان و مردم بر یکدیگر را مورد تحلیل قرار خواهیم داد.

تحلیل انتقادی میراث علمی امامان (ع) کوششی است برای احیای راه و روش آن اسوه های جاوید. پیشاپیش از تذکرات، پیشنهادات و انتقادات محبان اهل بیت (ع) استقبال می کنم.

منابع و اسناد رساله حقوق:
قدیمی ترین منابعی که “رساله الحقوق” را نقل کرده اند عبارتند از:
اول، حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی (متوفی ۳۸۱) در کتاب “تحف العقول”.

دوم: ابو جعفر محمد بن علی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق (متوفی ۳۸۲) در سه اثر خود یعنی “من لا یحضره الفقیه” (باب الحقوق، حدیث۱، ج ۲ ص ۳۷۶) کتاب “الخصال” (ابواب الخمسین و مافوقه. حدیث ۱،ج۲ ص ۱۲۶) کتاب “المجلس” یا “الامالی” (مجلس ۵۹ صفحه ۲۲۲)

و بالاخره ابو نصر حسن بن فضل بن حسن طبرسی (فرزند صاحب مجمع البیان، قرن ۶) در کتاب “مکارم الاخلاق” (صفحه ۲۳۰).

در جوامع روایی متاخر تر (قرن ۱۰ و ۱۱) ملا محسن فیض کاشانی در “الوافی” و شیخ حر عاملی در “وسایل الشیعه” (ابواب جهاد النفس باب ۳، ج ۱۱ ص۱۳۱). رساله حقوق را از “من لا یحضره الفقیه” صدوق گزارش کرده اند. اما ملا محمد باقر مجلسی در بحار الانوار آن را از “تحف العقول” نقل کرده است.

از پنج منبع اصلی، رساله حقوق، در دو کتاب “تحف العقول” و “مکارم الاخلاق” فاقد سند است. مسند رساله در کتاب “الامالی” همان سند کتاب “من لا یحضره الفقیه” است. بنابراین رساله مجموعا دو سند دارد یکی طریق خصال و دیگری طریق من لا یحضره الفقیه.

راوی مباشر رساله حقوق جناب ثابت بن دینار مشهور به ابوحمزه ثمالی (متوفی۱۵۰) از اصحاب کبار چهار امام (سجاد، باقر، صادق و کاظم علیهم السلام) می باشد. در طریق “خصال”علی بن احمد بن موسی توثیق نشده است. و در طریق “من لا یحضره الفقیه” نیز جعفر بن محمد بن مسرور از مشایخ صدوق به همین مشکل مبتلا است. اگر چه صدوق از وی با ادعیه “رضی الله عنه” و “رحمه الله” یاد می کند اما مبنای رجالی “مشایخ الثقه ثقه” پذیرفته نیست.

اگر رساله حقوق محتوی فقهی داشته باشد. دو سند رساله ضعیف ارزیابی می شود. (رجوع کنید به معجم رجال الحدیث ج ۳ ص ۱۶۶). لازم به ذکر است نجاشی (متوفی ۴۵۰) در کتاب “رجال” خود، طریق دیگری برای رساله حقوق امام سجاد (ع) منقول از ابوحمزه ثمالی ذکر کرده است، که فارغ از محمد بن فضیل که مشترک بین دو راوی هم طبقه ضعیف و موثق است (معجم رجال الحدیث ج۳ ص ۳۹۲) سند آن صحیح می باشد، هر چند جناب نجاشی متن رساله را متذکر نشده است. به هر حال رساله حقوق در صناعت فقهی به شکل سندی مبتلی است.

تعیین متن اصح و گزارش اجمالی مفاد رساله:
در مقایسه منابع اولیه رساله در می یابیم که متن رساله در کتاب “من لا یحضره الفقیه” از همه مختصرتر است و رساله با عبارت “و حق الله الاکبر علیک” بدون ذکر مقدمه آغاز می شود. متن رساله در “خصال” همان متن منقول در “من لا یحضره الفقیه” است با این تفاوت که در “خصال”رساله با مقدمه ای در گزارش اجمالی حقوق آغاز می شود.

حقوق مورد بحث در این دو منبع پنجاه و یک حق است. اما در مقدمه خصال نامی از “حق حج” برده نشده است. اما متن رساله در تحف العقول با آنچه صدوق در کتب سه گانه اش نقل کرده، اختلاف فراوان دارد. اگر چه نسخه “تحف العقول” همانند نسخه خصال حاوی مقدمه در گزارش اجمالی حقوق است،اما در مجموع در عبارات تحف العقول شرح و بسط بیشتری دیده می شود و متن خالی از کلمات مبهم، مغشوش یا نامفهوم و تکرار مخل نیست که “علت آن را تصرف ناسخان باید دانست.”(دکتر سید جعفر شهیدی، زندگانی علی ابن الحسین (ع) ص ۱۷۰)

شماره حق ها در تحف العقول چه در مقدمه اجمالی چه در تفصیل متن، پنجاه حق بدون ذکر حق حج است. با عنایت به سند نسخه صدوق در هر سه کتابش و مرسل بودن نسخه تحف العقول و استحکام عبارات نسخ صدوق در مقایسه با عبارات نسخه تحف و رواج کتاب من لا یحضره الفقیه و زوائد نسخه تحف نسبت به نسخ صدوق در مجموع رساله منقول شیخ صدوق به ویژه نسخه خصال به عنوان متن اصح انتخاب می شود.

رساله حقوق با این عبارت آغاز می شود: “بدان که خداوند عز وجل را بر تو حق هاست. که ترا فرا گرفته است. در هر جنبشی و آرامشی، یا حالتی یا در هر جایی که در آن فرود آیی، یا در هر عضوی که آن را بگردانی، یا در هر ابزاری که در آن تصرف کنی. پس بزرگترین حقهای خداوند تبارک و تعالی بر تو آن است که برای خود واجب ساخته که آن اصل حقهاست. پس آنچه بر تو برای خودت واجب ساخته، از سر تا به پاست. با اندامهای گوناگونی که تو داری.”

پنجاه و یک حق مورد بحث رساله به ترتیب زیر طبقه بندی شده است:
اول: حق خداوند (حق ۱)
دوم: حق نفس و حقوق اعضای بدن: زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم، عورت . (حقوق ۲ تا ۹)
سوم: حق افعال عبادی: نماز، حج، روزه ، صدقه، قربانی (حقوق ۱۰ تا ۱۴)

چهارم: حقوق سائسان و رعایا: سلطان، معلم، مالک، رعیت، متعلم،همسر،مملوک (حقوق ۱۵ تا ۲۱)
پنجم: حقوق رحم: مادر، پدر، فرزند، برادر (حقوق ۲۲ تا ۲۵)

ششم: حقوق دیگران: مولی، بنده، نیکوکار، موذن، پیش نماز، همنشین، همسایه، رفیق، شریک، وام خواه، معاشر، آنکه بر تو ادعایی دارد، آنکه تو بر او ادعایی داری، مستشیر، مشیر، مستنصح، ناصح، کبیر، صغیر، سائل، مسوول، کسی که ترا مسرور کند، آنکه به تو بد کند، هم دینان و اهل ذمه. (حقوق ۲۶ تا ۳۴ و ۳۶ تا ۵۱)
هفتم: حق مال (حق ۳۵)

مراد از “حق” در رساله حقوق:
حق از واژه های سهل ممتنع است. هر کسی آن را به کار می برد و اجمالا معنای آن را نیز در می یابد اما تعریف آن به غایت دشوار است به علاوه مراجعه به موارد استعمال آن در قرآن و روایات از یک سو و متون فلسفی، کلامی، اخلاقی، و فقهی از سوی دیگر و نیز در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست نشان می دهد که حق معانی و اصطلاحات مختلفی دارد. تمیز این معانی و توجه به تفاوت این اصطلاحات برای رهایی از خلط معنی و اشتراک لفظی ضروری است.

حق (و جمع آن حقوق) در پنج معنی و اصطلاح مختلف در علوم و متون یاد شده استعمال شده است. این معانی و مصطلاحات پنجگانه حق عبارتند از:

اول: حق در اصل به معنای مطابقت و موافقت است، مطابقت با مقتضای حکمت یا مطابقت اعتقاد، قول یا فعل، واقع و نفس الامر (راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن) حق نقیض باطل، ضلال وغی است و به معانی موجود ثابت و صادق به کار رفته است و یکی از اسمای حسنای خداوند “حق تعالی” است. حق در این معنی به صورت غیر اضافی استعمال می شود و صفت اعتقاد، قول و فعل واقع می شود. (رجوع کنید به صدرالمتالهین، اسفار، سفر اول، منبع ثانی، فصل اول، ج۱ ص ۸۹). حق به این معنی در لسان قرآن کریم و متون فلسفی و کلامی فراوان استعمال شده است. لا تلبسوا الحق بالباطل (بقره/۲۶). انا ارسلناک بالحق (بقره /۱۱۹) الحق من ربک (بقره/۲۴۷). الوزن یومئذ الحق (اعراف/۸) فذلکم الله ربکم الحق (یونس/۳۲). خلق السموات والارض بالحق (جاثیه /۲۲).

دوم: حق در معانی دوم تا پنجم همواره به صورت اضافی استعمال می شود و حق مضاف است. در دومین معنی حق همواره به خداوند اضافه شد ه است: حق الله، “حقوق الله یعنی واجب، لازم” (طریحی، مجمع الحرین) در این اضافه، خداوند جاعل حق است (نه ذی حق)، حق الله یعنی ما یجب عن الله. آنچه از جانب خدا جعل شده و عمل به آن لازم شده است. حق الله به این معنی مرادف حکم الله، تکلیف الهی وظیفه الهی است. من له الحق یا ذی حق می تواند خداوند، انسان ها، اشیاء، طبیعت، جانداران و گیاهان باشد. مثلا حق مادر یعنی وظایفی که خداوند نسبت به مادر انسان تعیین کرده است، حق مال یعنی تکلیفی که خداوند نسبت به ما یملک انسان مقرر کرده است.

استعمال واژه حق در این مورد این امتیاز را بر واژه حکم، تکلیف یا وظیفه دارد که در حق به ذی حق توجه شده است. حق به این معنا بر خلاف معنای اول از اعتبارات و مجعولات است و حذف آن و جایگزینی “حکم الهی” به جای آن هیچ مشکلی ایجاد نمی کند، حق به این معنا اعم از احکام الزامی و غیر الزامی و شامل امور حقوقی و اخلاقی است و در اموری که ترک آن جرم و مجازات دنیوی محسوب می شود منحصر نمی باشد. حق الله به معنای یاد شده در روایات و متون اخلاقی فراوان استعمال شده است.

سوم، حق الله و حق الناس. خمس، زکات، اوقاف عامه و حد زنا و لواط از مثال های “حق الله” محسوب می شوند. در مقابل اموری از قبیل نکاح، طلاق، قصاص، دین، قرض، غصب، وکالت، نسب و وصیت “حق الناس” محسوب می شوند. حق به این معنا اصطلاح خاص فقهی در ابواب قضا، شهادت و حدود است. (برای نمونه مراجعه کنید به مبانی تکمله المنهاج آیت الله خویی و تحریر الوسیله آیت الله خمینی)

از این زاویه دعاوی و مرافعات بر دو قسم است. مرافعاتی که شاکی خصوصی دارد، که از آن به “حق الناس” تعبیر می شود و مرافعاتی که شاکی خصوصی ندارد و احکام الهی زیر پا گذاشته شده است به “حق الله” تعبیر می شود. در برخی مرافعات نیز هر دو حیثیت می تواند موجود باشد از قبیل حد قذف و حد سرقت. حق الناس یعنی آنچه از جانب خداوند برای مردم جعل شده است و امر آن در چارچوب شرع بدست مردم سپرده شده است. بنابراین اضافه حق به مردم اضافه حق به ذی حق و اضافه ملکیه است.

مراد از ناس اسم جمع و عامه مردم نیست، بلکه آحاد مردم اراده شده یعنی تعلق خاص مطرح است نه حیثیت عمومی، حق الله در این معنا یعنی آنچه از جانب خداوند برای جریان ضوابط دینی در جامعه واجب شده است، به عبارت دیگر حق الله کنایه از “حق دین الله” است، که از آن به “حیثیت عمومی در جامعه دینی” می توان تعبیر کرد. اضافه حق الله اضافه حق به ذی حق است و با حق الله به معنای دوم (اضافه حق به جاعل حق) تفاوت دارد.

بین حق الله و حق الناس در کیفیت اثبات در محکمه، تعداد شهود، جنسیت شهود، چگونگی اقرار، نحوه به جریان افتادن محاکمه. پس گرفتن اقرار، علم قاضی و عفو مجرم تفاوت است. حق چه در حق الله و چه در حق الناس آن بخشی از احکام شرعی است که زیر پا گذاشتن آن شرعا جرم محسوب می شود و مجازات دنیوی در پی دارد. حال آنکه حق در معنای دوم چنین التزامی به دنبال نداشت به عبارت دیگر حق در معنای سوم (حق الله و حق الناس) حیثیتی حقوقی (به معنای مصطلح در علم حقوق) دارد و در موازین اخلاقی خلاصه نمی شود.

این دو از اصطلاحات حقوقی جزایی در اسلام هستند و از اعتباریات و مجعولات شرعی و به عبارت دیگر از “احکام شرعیه” به حساب می آیند. مجموعه حق الله و حق الناس به این معنا اخص از “حق الله” به معنای قبلی است.

چهارم: حق در مقابل حکم، حق به این معنی اصطلاحی فقهی است و در ابواب معاملات استعمال می شود. حق مالکیت، حق حضانت، حق شفعه، حق خیار، حق اولویت از مثال های این معنی از حق به حساب می آیند. وضعیات شرعی بر دو گونه اند: یا حقند یا حکم. حق به معنای چهارم سه ویژگی دارد: اول، قابل استفاده است، دوم، قابل انتقال است. سوم، قابل توریث است، حال آنکه حکم وضعی نه قابل اسقاط است،نه قابل انتقال و نه قابل به ارث گذاشتن. (رجوع کنید به مکاسب شیخ انصاری، اوایل بحث بیع و کلیه حواشی مکاسب)

حق به این معنی نوعی مجعول شرعی است و اضافه آن همواره اضافه بیانی است یعنی حقی که جنس آن ملکیت یا حضانت است. حق به این معنی از دو معنای قبلی حق اخص است. یعنی هر حق مقابل حکم حق الناس است. اما هر حق الناس حق (مقابل حکم) نیست، حق به معنای چهارم قسیم عین خارجی و منفعت است. شیء قابل انتقال یا عین است یا منفعت یا حق. حق به این معنی حکایت از نوعی تعلق و وابستگی به ذی حق می کند و می توان آن را یکی از احکام خاص شرعی با سه صفت یاد شده دانست.

پنجم: حق در مقابل تکلیف. حق حیات، حق مقاومت در مقابل ظلم، حق مساوات در برابر قانون، حق تصرف و تعیین سرنوشت، حق انتخاب عقیده و دین، حق برخورداری از دادرسی عادلانه، حق انتخاب شغل ومسکن، حق امنیت، حق آزادی، حق تامین اجتماعی از جمله مصادیق حق به معنای پنجم است.

این حقوق در آغاز به عنوان حقوق فطری یا حقوق طبیعی معرفی می شدند. اما به تدریج ماهیتی کاملا عرفی، وضعی و قراردادی یافت و از لوازم انسان از حیث انسان بودن او شمرده شد. این حقوق فراتر از عقیده، دین و ایدئولوژی خاصی تعریف می شود. منشاء این حقوق بشری و قراردادهای انسانی است. وظایف و تکالیف فردی و اجتماعی زاییده حقوق است. هیچ مقام و قانونی نمی تواند این حقوق را از انسان سلب کند.

مراد از حق (به این معنی) اموری است که حداقل یک زندگی سالم انسانی را ممکن می سازد. اموری که اگر از سوی کسی زیر پا گذاشته شد. “جرم” محسوب می شود و می توان از متجاوز به این حریم به دادگاه شکایت کرد. نه اینکه ناقض حق تنها مرتکب معصیت دینی شده باشد و در آخرت مواخذه شود. مجموعه این حقها “علم حقوق” را شکل می دهد که با علم اخلاق مرز مشخصی دارد. زیر پا گذاشتن معیارهای اخلاقی لزوما مجازات دنیوی در پی ندارد. حال آنکه نقض حقوق جرم است و مستوجب مجازات دنیوی است. هر گاه در علم حقوق، فلسفه حقوق و فلسفه سیاست از “حق” بحث می شود. مراد این معنای پنجم است. مراد از حق در حقوق بشر نیز همین معناست.

حق (به این معنا) در متون دینی به کار نرفته است، اما با عنایت به اینکه اکثر مصادیق حقوق به این معنی عقلایی هستند می توانند در زمره امضائیات دین به حساب آیند. به ویژه اینکه اکثر حقوق یاد شده نه تنها با تعالیم اسلامی منافاتی ندارند بلکه در راستای اهداف متعالی دین نیز قرار دارند. ریشه الهی قائل شدن برای حقوق بشر نه تنها از قدر و قیمت این حقوق نمی کاهد بلکه بر عکس ضمانت اجرایی آن را بیشتر می کند، چرا که با ضمیمه شدن عقاب اخروی به مجازات دنیوی برای ناقض و ثواب اخروی به پاداش دنیوی برای رعایت کننده آنها پشتوانه این حقوق مضاعف می شود.

دستگاه حق محور بشری (فارغ از تکلیف دینی) و دستگاه تکلیف مدار دینی (فارغ از حقوق انسانی) و دستگاه مشتمل بر حقوق انسانی و تکالیف الهی را در مجالی دیگر با هم مقایسه کرده ام (کتاب دغدغه های حکومت دینی، مقاله حق و تکلیف در دین) در این مجال غرض تنها تذکر تفاوت معنای حق در ادبیات علوم انسانی معاصر و ادبیات سنتی دینی است.

اکنون نوبت پاسخگویی به سوال اصلی این بخش رسیده است: مراد از “حق” در رساله حقوق امام سجاد (ع) چیست؟ کدامیک از معانی پنجگانه حق مورد نظر امام زین العابدین (ع) بوده است؟ واضح است که امام علی بن الحسین (ع) از حق، معنای پنجم یعنی حق مقابل تکلیف (یا حقوق مقابل اخلاق)، معنای چهارم یعنی حق در مقابل حکم با سه ویژگی یاد شده، معنای سوم یعنی حق الله یا حق الناس یا مجموعه حق الله و حق الناس و معنای اول حق یعنی حق نقیض باطل و اعتقاد و قول و فعل مطابق یا واقع را اراده نکرده است، بلکه مراد امام سجاد (ع) از حق، حق به معنای دوم است.

حقوق الهی در این رساله یعنی احکام، وظایف و تکالیف الهی و آنچه از جانب خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان واجب شده است. حقوق مورد بحث رساله، نه حق به معنای فلسفی و کلامی آن است، نه حق به معنای دوگانه فقهی یعنی اصطلاح فقهی جزایی حق الله و حق الناس و اصطلاح فقهی معاملی حق در مقابل حکم.

واضح است که رساله حقوق در بردارنده حقوق بشر به معنای مصطلع آن نیز نیست. بلکه این رساله در بردارنده وظایف شرعی یک مومن نسبت به خداوند، اعضاء ، اعمال، اقربا، اصناف اجتماعی و مال خود است واژه حق را در رساله می توان بدون هیچ اشکالی به حکم، یا وظیفه یا تکلیف تبدیل کرد.
این حقوق منحصر به وظایف الزامی مومن نیست، بلکه احکام غیر الزامی (استحبابی) را نیز در بر می گیرد.

حقوق مورد بحث رساله منحصر به احکامی نیست که نقض آنها معصیت (مستوجب مجازات اخروی) باشد،حتی در اموری که نقض آنها به اجرای حد و تعزیر دنیوی منتهی می شود منحصر نمی شود بلکه رساله حقوق در بردارنده “وظایف اخلاقی” یک مومن است.

البته این به آن معنی نیست که رساله خالی از تکالیف فقهی است. اما تکیه بر این نکته است که صبغه غالب رساله فقهی حقوقی نیست. اخلاقی تربیتی است. حقوق و وظایف اخلاقی مورد نظر رساله به طور پراکنده در روایات دیگر معصومان مورد بحث قرار گرفته، اما گرد آوری و بیان مضبوط و مرتب این حقوق در یک رساله مستقل بی سابقه است.

در اینجا تذکر دو نکته لازم است: اول در رساله حقوق، از حقوق محیط زیست، چهارپایان، گیاهان، امکنه، ازمنه و برخی اشیاء سخنی به میان نیامده است. حقوق یاد شده در برخی روایات به طور پراکنده مطرح شده است. بنابراین رساله حاوی تمامی حقوق شرعی نمی باشد، بلکه می توان گفت تنها اهم این حقوق را مورد بحث قرار داده است.

دوم: رساله در نهایت اختصار و ایجاز به هر یک از حقوق پرداخته است و لزوما شامل تمامی ابعاد هر حق نمی باشد. به عنوان مثال حقوق برادران ایمانی بر یکدیگر که در دیگر روایات مفصلا آمده است بسیار بیشتر از اموری است که در این مورد در رساله مطرح شده است. می توان گفت ام جوانب هر حق در رساله مورد بحث قرار گرفته نه تمامی ابعاد آن.

با توجه به نقش کارساز و تعیین کننده معیارها و ضوابط اخلاقی در جامعه دینی رساله حقوق در تکوین وجدان اخلاقی جامعه مذهبی می تواند سهمی به سزا داشته باشد. ارزشها و تذکرات اخلاقی، احکام فقهی و قوانین حقوقی را تلطیف کرده و تعمیق می نماید. مطمئن باشیم بدون رعایت ظرائف مطرح شده در رساله حقوق امام سجاد (ع) هرگز نمی توانیم شاهد جامعه ای پیامبر پسند باشیم.

اگر جامعه خود را در رعایت حقوق پنجاه گانه امام سجاد بیگانه و غریب بیابیم، اطمینان داشته باشیم تنها در نام و ظاهر مسلمان و شیعه ایم به فرموده امام سجاد (ع):
“الا وان ابغض الناس الی الله من یقتدی بسنته امام و لا یقتدی بعمله” تحف العقول، حکمت شماره ۱۷) “آگاه باشید مبغوض ترین مردم نزد خداوند کسی است که به سنت امامی اقتدا می کند بی آنکه به عملش اقتدا کرده باشد. ”

حقوق سلطان و مردم در رساله حقوق
از جمله حقوق مورد بحث در رساله حقوق “حق سائسک بالسطان” و “حق رعیتک بالسلطان” است. “حق فرمانروا این است که بدانی تو وسیله آزمایش او هستی. و او با قدرتی که خدا به او داده است آزموده می شود، و بر تو است که خود را گرفتار خشم او نسازی، و بدست خود او را به هلاکت نیندازی و در بدی که به تو می کند، شریک او نشوی.” “اما حق رعیت هایی که تو بر آنان سلطه داری، این است که بدانی آنان به خاطر ناتوانی خود و قدرت تو رعیت تواند. پس واجب است که با آنان به عدالت رفتار کنی ، و برای ایشان پدری مهربان باشی و نادانیشان را ببخشی و در کیفر شان شتاب نکنی و قدرتی را که خداوند بتو عطا فرموده سپاس گویی.”

سلطان مورد بحث رساله حقوق منحصر در امام معصوم و حاکم عادل نیست. سلطانی که نباید خود را در معرض خشم او قرار داد، حکمرانان و رهبران متعارف جوامع هستند. به عبارتی دیگر امام سجاد (ع) واقع بینانه به فرمانروایان نگریسته نه آرمانی و ایده آل مابانه. در زمینه حقوق سلطان بر رعیت (وظایف اخلاقی مردم نسبت به فرمانروایان) دو نکته مطرح شده است:

اول: مردم وسیله آزمایش فرمانروایان هستند. رهبران با قدرتی که در اختیار دارند آزموده می شوند. نهایت نادانی است که کسی به ابزار آزمایش فریفته شود.

دوم: مردم حتی الامکان خود را گرفتار غضب فرمانروایان نکنند. چرا که مخالفت با رهبران غالبا به محرومیت مردم از حقوق و مزایای اجتماعی می انجامد این نیز توصیه ای واقع بینانه به غالب مردمی است که تاب تحمل شدائد و و مشکلات راندارند. اما در معرض غضب سلطان قرار ندادن مساوی مماشات با سیاست های نادرست و انفعالی در مقابل ظلم نیست. مبارزه منفی و تقیه نیز با توصیه اخلاقی یاد شده قابل جمع است. بعلاوه اگر مسیر حکومت به بیراهه باطل افتاد وظیفه عالمان دین و مصلحان همان است که پدر بزرگوار امام سجاد (ع) اعلام کرد و عمل کرد. یعنی حق یاد شده غالبی است نه عمومی و دائمی.

اما در زمینه حق رعیت بر سلطان (وظائف فرمانروایان نسبت به مردم) این نکات از رساله به دست می آید: اول: اینکه تو سلطانی و آنان رعیت، ناشی از “زور” و سلطه تو است. نه لزوما لیاقت و فضل تو و بی کفایتی آنان. هر قدرت و قوتی تکوینا از خداوند است، خدا را بر این عطا سپاس گو. واضح است که مراد این نیست که قدرت هر جائر و ستمگری تشریعا از خداست تا به جبر و توجیه ظلم منجر شود.

دوم: فرمانروا موظف است با مردم خود با عدالت رفتار کند. که “العدل اساس الحکم” عدالت مبنای کشور داری است. سوم: فرمانروا می باید برای مردم به مثابه پدری مهربان باشد.

ازخطاهای آنان در گذرد و در مجازاتشان شتاب نکند. نسبت به مردم سعه صدر داشته باشد و اهل مدارا و تساهل و تسامح باشد و از سیاست های خشن بپرهیزد. مقایسه این بخش از رساله حقوق با حقوق متقابل والی و رعیت درخطبه های ۳۴ و ۲۱۶ نهج البلاغه نشان می دهد که در رساله حقوق تنها بخشی از این حقوق متقابل – و نه همه حقوق ملت بر دولت و دولت بر ملت و نه اهم آنها – به تناسب شرایط خاص زمان و مخاطب مورد بحث قرار گرفته است.

امیدوارم درمجالی دیگر توفیق ارائه مبانی حقوق بشر در تعالیم اهل بیت (ع) نصیب شود.

خلاصه بحث:
۱. میراث علمی امام علی بن الحسین (ع) بر سه قسم است:
اول: ادعیه به ویژه در صحیفه سجادیه،
دوم: رساله حقوق،
سوم: دیگر روایات که غالبا تعالیم اخلاقی است.

۲. قدیمی ترین منابعی که رساله حقوق امام سجاد را نقل کرده اند عبارتند از: تحف العقول، من لا یحضره الفقیه، خصال و امالی صدوق (قرن ۴) و مکارم الاخلاق (قرن ۶)

۳. تحف العقول ومکارم الاخلاق، رساله حقوق در بدون سند ذکر کرده اند. راوی مباشر رساله حقوق در سه کتاب صدوق، ابوحمزه ثمالی است.

۴. سند رساله حقوق در من لا یحضره الفقیه و امالی صدوق به واسطه عدم توثیق محمد بن جعفر بن مسرور و سند رساله در خصال به واسطه عدم توثیق علی بن احمد بن موسی به لحاظ استناد فقهی ضعیف است.

۵. متن رساله حقوق در تحف العقول شرح و بسط بیشتری دارد. صحیح ترین نسخ رساله حقوق ، منقولات شیخ صدوق به ویژه نسخه خصال است.

۶. در رساله حقوق، پنجاه و یک حق الهی در هفت دسته طبقه بندی شده است.
اول: حق خداوند ،
دوم: حق نفس و اعضای بدن،
سوم: حق افعال عبادی ،
چهارم: حق سائسان و رعایا،
پنجم: حقوق خویشاوندان،
ششم: حقوق برخی اصناف اجتماعی،
هفتم: حق مالی.

۷. در آیات و روایات و علوم دینی (فلسفه کلام، اخلاق و فقه) و نیز برخی علوم انسانی حق به پنج معنی و اصطلاح مختلف به کار رفته است.
اول: حق به معنای موجود، ثابت و صادق، نقیض باطل (اصطلاح قرآنی، فلسفی و کلامی)
دوم: حق الله مرادف حکم الله به معنای تکلیف الهی و وظیفه اخلاقی انسان اعم از الزامی و غیر الزامی (اصطلاح روایی)
سوم: حق الله و حق الناس، اصطلاح حقوق جزایی اسلام در ابواب فقهی قضا، شهادات و حدود.
چهارم: حق در مقابل حکم اصطلاح خاص فقهی در ابواب معاملات با سه ویژگی قابلیت اسقاط، انتقال و توریث.
پنجم: حق در مقابل تکلیف، اصطلاح رایج در علوم انسانی و حقوق بشر، آنچه از لوازم انسانیت انسان است و زیر پا گذاشتن آنها جرم محسوب می شود و رعایت آنها حداقل شرایط یک زندگی سالم اجتماعی است.
۸. مراد از حق در رساله حقوق معنای دوم حق است. یعنی احکام و وظایفی که از سوی خداوند نسبت به اصناف مختلف بر انسان جعل شده است. این حقوق منحصر به وظایف الزامی مومن نیست و شامل احکام استحبابی نیز می شود. به علاوه این حقوق منحصر به احکامی نیست که نقض آنها معصیت (مستوجب مجازات اخروی) محسوب شود یا موجب اجرای مجازات دنیوی (حد و تعزیر شرعی) گردد، بلکه رساله حقوق در بردارنده وظایف اخلاقی یک مومن است.

۹. رساله حقوق در بردارنده اهم حقوق الهی و وظایف اخلاقی است نه همه حقوق و وظایف و در هر حق نیز اهم جوانب آن بیان شده نه لزوما همه ابعاد هر حق و وظیفه.

۱۰. با توجه به نقش کارساز و تعیین کننده معیارها و ضوابط اخلاقی در جامعه دینی، رساله حقوق امام سجاد (ع) در تکوین وجدان اخلاقی جامعه مذهبی می تواند سهمی بسزا داشته باشد.

۱۱. از جمله حقوق مطرح شده در رساله حقوق، حق سلطان بر مردم و مردم بر سلطان است. سلطان مورد بحث رساله، حکمران متعارف جوامع است نه لزوما امام معصوم و حاکم عادل. به دو مورد از حقوق سلطان بر مردم اشاره شده، یکی: مردم وسیله آزمایش فرمانروایان هستند و دیگر اینکه مردم نباید خود را گرفتار خشم فرمانروایان کنند. از جمله حقوق مردم بر سلطان: یکی اینکه سلطان موظف است عدالت پیشه کند و دیگر آنکه نسبت به مردم همچون پدری مهربان نسبت به فرزندان خود باشد.

۱۲. حقوق سلطان و رعیت در رساله حقوق در مقایسه با حقوق مشابه در نهج البلاغه و دیگر متون دینی، بخشی از این حقوق متقابل است نه حتی اهم آن که به تناسب شرایط زمان و مخاطب مطرح شده است.

والسلام. محسن کدیور به نقل از سایت شخصی در اینترنت

موافقین ۰ مخالفین ۰ 92/03/08
حسن اکبرتبار کامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی