حقوق

حقوق اساسی،بین الملل،جزا و جرم شناسی و ... .

حقوق

حقوق اساسی،بین الملل،جزا و جرم شناسی و ... .

حقوق
با سلام خدمت تمامی بازدید کنندگان محترم این وبلاگ جهت تبادل نظر و ارتقاء و افزایش سطح علمی و آشنایی بیشتر با قوانین و مقررات حقوقی ، معرفی کتب،منابع و وبلاگها و سایتهای حقوقی ایجاد شده است لذا این وبلاگ صرفاً جهت مطالب و مقالات و معرفی کتب حقوقی می باشد از درج نظرات تبلیغاتی ، سیاسی و توهین آمیز جداً خودداری نمایید.


هیچ انسانی نیست که با خود پیامی به جهان نیاورده باشد.
عیب‌های آزادی، عیب‌های انسان است.
حقیقت‌، حقیقت‌طلبی است
نویسندگان


ساعت فلش
30 Ordibehesht 92 ، 20:51

واکاوی کیفری خودکشی

بزرگ ترین گناه نا امیدی است ... (حضرت علی علیه السلام )

پیشگفتار

وقتی در مقابل علت مرگ مشاهیری همانند ارنست همینگوی ، ونسان ونگوک ، ویرجینیا ولف ، مرلین مونرو ، آدولفهیتلر ، کلئوپاترا و ... با کلمه ی خود کشی رو به رو می شویم ، وقتی هر روز در اخبار روزنامه ها واژه ی خودکشی را می خوانیم ، و گه گاه از این سو و آن سو با آمار رو به گسترش آن در جهان رو به رو می شویم خواه ، نا خواه ماهیتپیچیده ی این پدیده ذهن مان را درگیر خود می سازد . پدیده ای که پیچیدگی اش منحصر به علل متعدد آن نبوده و حتی نحوه ی برخورد با اقدام کنندگان ناموفق و یاری دهندگان آنان را در بر می گیرد.
پدیده ای که گاهی که با قتل هایی حرفه ای اشتباه گرفته می شود ، پدیده ای که عمومآ خانواده
قربانیان از فاش شدنشمی هراسند و آن را خللی بر آبروی متوفی و نزدیکان وی می شناسند...
در کشور ما خودکشی با نام صادق هدایت عجین شده است. و چنان جا افتاده که در کنار هر خودکشی به دنبالکتابی یا نوشته ای از او می گردند... بسیاری از پدر و مادر ها نگران خواندهشدن کتب این نویسنده توسط فرزندانجوانشان هستند ... نویسنده ای که در نوزدهم فروردین ماه سال هزار و سیصد و سی در پاریس به وسیله گاز به زندگی خود پایان داد و به سمبلی برای خودکشی بدل شد.
اینکه علت خودکشی او چه بوده است و میزان تاثیر افکار و نوشته هایش به چه میزان بوده و اینکه آیا در مورد  نقش او در خودکشی ها اغراق شده است یا خیر از این بحث خارج است ولی می شود به این جمله ی مشهور روانشناسان اکتفا کرد که: (( برای خود کشی هیچ گاه یک عامل تمام عیار وجود ندارد))
به طبع می شود پذیرفت که هر نوشته ی ناامیدانه ای برای افراد مستعد خودکشی به منزله ی مشوق است اما این را نیزباید پذیرفت که خودکشی یک بیماری جهانی است که اگر برای موارد ایرانی آن وجود یک نویسنده را به عنوان علت العلل بپذیریم در تحلیل موارد خارجی آن عاجز خواهیم ماند...
حال که نامی از این نویسنده برده شد بد نیست برای شروع مبحث مورد نظر به جمله ای از او بپردازیم که پیرامون خودکشی نگاشته شده است :

((نه، کسی تصمیم به خودکشی نمی گیرد. خودکشی با بعضی هست. در خمیره و در سرشت آنهاست، نمیتوانند از دستش بگریزند))
 
آنچه مسلم است اینکه در خودکشی جبری نیست که بتوان آن را به جایی ورای اراده ی انسان منتسب نمود چنان که خداوند نیز این عمل را مذموم می شمرد و گناهی نابخشودنی ...
برای خودکشی تعاریف متعدد ذکر شده است... اما آنچه قطعی است :
تسلیم یک انسان در برابر مشکلات و رنج ها و تصمیم او برای پایان دادن به زندگی است.

خودکشی رفتار یا پدیده ای است که از جوانب متعدد باید مورد بررسی قرار گیرد. تا آنجا که مشخص است خودکشی در بسیاری از جوامع وجود داشته و دارد و در هر کجا که انسان ها زندگی می کنند خودکشی هم اتفاق می افتد. بدون تردید خودکشی در هر جا، هرخانواده و هر جامعه ای که اتفاق بیفتد عوارض نامطلوب خانوادگی، اجتماعی و...  برجای می گذارد؛ به نوعی که این خودکشی می تواند عاملی برای شروع و یا بروز یک نوع بیماری روانی و یا جسمی گردد و حتی باعث متلاشی شدن خانواده و مانعی برای سیر مطلوب و طبیعی آن  گردد  . خودکشی بایستی از دیدگاه های روانی ، اجتماعی ، خانوادگی ، اقتصادی ، تحصیلی ، کاری ، قانونی و... مورد بررسی و توجه قرار گیرد. ریشه یابی هرگونه عامل ، و یا عواملی که زمینه را برای خودکشی فراهم می سازد بسیار مهم است ؛ خود کشی را می توان به سه نوع تقسیم بندی نمود:
1- خودکشی موفق: افرادی که به طور جدی خودکشی می کنند و با روشی که انتخاب می نمایند به زندگی خود پایان می دهند.
2- خودکشی ناموفق : آنهایی که با هر روش انتخابی اقدام به خودکشی می کنند و نجات می یابند.
3- خودکشی پنهان یا مزمن: آمار خودکشی در این نوع ، بسیار بالاتر از دیگرانواع خودکشی است. در این مورد با وجودی که فرد از انجام بعضی رفتارها و یا عادات آگاهی دارد و می داند که ادامه آن رفتار و یا عادات موجب عارضه جسمی، معلولیت و یا مرگ  وی می شود و با وجودی که در مورد آن رفتار و یا عادات مخرب با وی مکرراً صحبت شده وعواقب آن به وی گوشزد می گردد ، اما وی به رفتار وعادت خود ادامه داده و به سلامتی خود بی توجهی می نماید. شاید بتوان این نوع خودکشی را "خودکشی محترمانه" نامید، به عنوان مثال: اعتیاد به مواد مخدر، الکل، سیگار، استفاده غیرمجاز از داروهای زیان آور، و یا بیماران قلبی ، فشار خونی ، و دیابتی ها ؛ که این بیماران در مورد استفاده از داروهای تجویزی بی توجهی می نمایند و رژیم غذایی خود را رعایت نمی کنند. درهمین زمینه بعضی از تصادفاتی که منجر به مرگ راننده شده  و نمی توان دلیل و یا علت مشخصی را برای آنها پیدا کرد، نمونه ی این گونه خودکشی است.
آنچه در این تحقیق مورد توجه بوده واکاوی کیفری پدیده ی خودکشی است. که با تعاریف و آمار هایی پیرامون خودکشی آغاز و پس از بررسی ماهیت کیفری آن و مطالعات تطبیقی مورد نتیجه گیری قرار می گیرد.
امید است پس پایان این نوشتار به اهمیت برخورد حقوقی با خودکشی، معاونت در آن و خلل های قانونی موجود پیرامون آن پی ببریم .

هورمزد یعقوبی نژاد- تابستان هزار وسیصد و هشتاد ونه

خودکشی و حقوق کیفری

خودکشی از دیدگاه بسیاری از علوم  هچون روان شناسی، جامعه شناسی، پزشکی، جرم شناسی و حقوق جزا (کیفری) قابل تحلیل و بررسی است.
از لحاظ حقوق کیفری، بحث راجع به خودکشی در حاشیه بررسی ها ی قتل ها به میان می آید. از این حیث خودکشی یا انتحار عبارت است از قتلی که فاعل جرم (قاتل)، مفعول جرم (مقتول) نیز می باشد. به عبارت دیگر، هرگاه مجنی علیه (بزه دیده) قتل، خودش قاتل باشد عمل خودکشی تحقق می یابد. در واقع خودکشی نوعی از قتل همراه با وحدت قاتل و مقتول است. براین اساس باید گفت خودکشی و به تبع آن خودزنی، از جمله بارزترین مواردی هستند که در آنها بزهکار و بزه دیده یک فرد واحد می باشد. بنابراین خودکشی مهمترین نوع خشونت تغییر شکل داده شده است. در این نوع خشونت، فرد مرتکب به جای اینکه دیگران را مورد حمله و تعرض قرار دهد، به زندگی و حیات خود حمله کرده و به آن خاتمه می دهد.
عمل خودکشی مختص زمان حاضر نبوده و از دوران های بسیار قدیم تا به حال وجود داشته است؛ اما آنچه که تازگی دارد گسترش و افزایش تعداد خودکشی ها می باشد. آمارهای انتشار یافته در مورد خودکشی ها کامل نبوده و آن طور که باید تعداد واقعی خودکشی ها را نشان نمی دهد. البته علت این امر آن است که بیمارستان ها، بسیاری از خودکشی ها را تحت عناوین دیگری قلمداد می کنند و به همین دلیل، بسیاری از انتحارها در آمارهای رسمی منعکس نمی شوند. نباید فراموش کرد که در زمان های گذشته معمولا خودکشی در نیمه دوم دوران عمر انجام می گرفت، ولی در حال حاضر بیشتر مرتکبان آن جوانان هستند. مقامات ذی صلاح معتقدند بعد از مرگ ناشی از تصادفات رانندگی، خودکشی دومین عامل مرگ و میر جوانان است.
بررسی و مطالعه در مورد خودکشی از دیدگاه فقهی و حقوقی حایز کمال اهمیت است، زیرا این پدیده از دیدگاه شرع اسلام و قوانین جزایی دارای احکام خاصی می باشد. در بررسی فقهی خودکشی، باید آن را از منظر کتاب، سنت و اجماع مورد توجه قرار داد و ضمانت اجرای ممنوعیت این عمل را در نظام حقوقی اسلام مشخص نمود. برای بررسی خودکشی از دیدگاه حقوق کیفری نیز ابتدا باید این عمل را از منظر تاریخ حقوق کیفری و سپس حقوق جزای تطبیقی مورد مطالعه قرار داد و نهایتا به تحلیل آن در حقوق جزای داخلی (ایران) پرداخت.

● بررسی خودکشی از دیدگاه فقه جزایی

هرکس باید ایمان پیدا کند که حیات ودیعه و امانت الهی بوده و نقطه عزیمت اعتلاء و کمال آدمی است. خیانت در این امانت از نظر عقل و مذهب و البته اخلاق، جنایتی غیرقابل بخشش می باشد. خودکشی اهانت به خداوند متعال است و اسلام نیز به این دلیل، چنین اهانتی را نسبت به خالق تحمل نکرده و آن را گناهی نابخشودنی اعلام نموده است. شریعت الهی حقوق افراد را عطیه ای از جانب خداوند متعال درباره بندگان می شمارد و هرگونه تصرف و استفاده از این حقوق را که منافی و مناقص شریعت و مقاصد شارع انجام گیرد، باطل به حساب می آورد.
به همین دلیل دین اسلام خودکشی را در عداد گناهان بزرگ قرار داده و مرتکب آن را مستوجب عقاب و کیفر اخروی می داند؛ زیرا حیات از جمله عطایایی است که خداوند در وجود افراد به ودیعه نهاده است و افراد بشر نمی توانند این حق را از خود سلب کنند. ودیعه جانشین کردن در حفظ و نگهداری می باشد (الودیعه هی استنابه فی الحفظ) درباره احترام و حمایت از حق حیات و حرمت دماء، آیات متعددی در قرآن کریم وارد شده است و در تعالیم و ارشادهای پیامبر اکرم(ص) و ایمه معصوم(ع) نیز این موضوع مورد عنایت قرار گرفته است.

▪ خودکشی از دیدگاه قرآن کریم(کتاب)

در قرآن کریم که در علم <اصول فقه> از آن به <کتاب> تعبیر می شود، آیاتی وجود دارند که حرمت خودکشی از آنها قابل استنباط هستند. صریح ترین و متقن ترین آیه ای که در زمینه خودکشی می تواند مورد استناد قرار گیرد، ذیل آیه بیست و نه سوره نساء می باشد که خداوند متعال می فرماید: <ولا تقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما> یعنی: خودتان را نکشید، به درستی که خداوند نسبت به شما مهربان است.
در کتاب <المیزان فی تفسیر القرآن> در مورد این آیه چنین آمده است: <ظاهر این جمله نهی از این است که کسی خود را بکشد، لیکن وقتی در نظر بگیریم که در کنار جمله <لاتاکلوا اموالکم بینکم> (که قسمت اول آیه فوق است) قرار گرفته که ظاهر آن این است که همه مومنین را یک واحد فرض کرده است که آن واحد دارای مالی می باشد که باید آن را از غیر طریق باطل بخورد،(بنابراین) چه بسا (از جمله <لاتقتلو انفسکم>) این معنا استفاده شود و حتی دلالت کند بر اینکه مراد از کلمه <انفس> تمامی افراد جامعه دینی می باشد و مانند جمله قبل همه مومنین فرد واحدی شده اند به طوریکه جان هر فردی جان سایر افراد است. در نتیجه در صورت چنین اجتماعی، نفس و جان یک فرد، هم جان خود اوست و هم جان سایر افراد.
پس چه خودش را بکشد و چه غیر را، خودش را کشته است و به این ترتیب جمله <ولاتقتلوا انفسکم> جمله ای است مطلق که هم شامل انتحار می شود و هم شامل قتل نفس و کشتن غیر. چه بسا بتوان از ذیل آیه که می فرماید: ان الله کان بکم رحیما استفاده کرد که منظور از این قتل نفسی که از آن نهی شده است، معنایی عمومی تر باشد به طوری که هم شامل کشتن غیر شود و هم شامل انتحار و هم شامل به خطر انداختن خویش گردد و خلاصه کاری کند که منجر به کشته شدن او شود، زیرا در ذیل آیه، نهی نام برده را به رحمت خدا تعلیل کرده و فرموده : این کار را مکنید زیرا خدا به شما مهربان است، و بر کسی پوشیده نیست که چنین تعلیلی با مطلق بودن معنا سازگارتر است. بنابراین تعلیل، آیه شریفه (بیست و نه سوره نساء) معنایی وسیع پیدا می کند و همین سازگاری موید آن است که بگوییم جمله <ان الله کان بکم رحیما> تعلیل است برای جمله <ولاتقتلوا انفسکم> به تنهایی.
در <تفسیر نمونه> در مورد ذیل آیه بیست و نه سوره نساء آمده است: <ذیل آیه، مردم را از قتل نفس بازمی دارد و ظاهر آن به قرینه جمله <ان الله کام بکم رحیما> یعنی: خداوند نسبت به شما مهربان است، نهی از خودکشی و انتحار می باشد، یعنی خداوند مهربان نه تنها راضی نمی شود دیگری شما را به قتل برساند، بلکه به خود شما هم اجازه نمی دهد که با رضایت خود، خویشتن را به دست نابودی بسپارید، در روایات اهل بیت (ع) نیز آیه فوق به همین معنی <انتحار> تفسیر شده است.> روایات مذکور در تفاسیری همچون <مجمع البیان لعلوم القرآن> تالیف <مرحوم امین الاسلام طبرسی> (متوفی پانصد و چهل و هشت  ه-.ق) و <تفسیر نورالثقلین> قابل مشاهده است.
در <تفسیر راهنما> در مورد جمله <لاتقتلوا انفسکم> چندین نوع تفسیر بیان شده است که در واقع، هر یک احکام خاصی را به وجود آورده اند. این موارد عبارتند از: کشتن مسلمان حرام است، حرمت انتحار و خودکشی، وضو و غسل در هوای سرد با وجود خطر جانی، در حکم خودکشی است زیرا پیامبر(ص) در پاسخ سیوال از وضو و غسل در هوای سرد با وجود خطر جانی فرمود: <ولاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما، یورش مسلمانان به تنهایی بر اجتماع دشمن مشرک و خود را در معرض کشته شدن قرار دادن در حکم خودکشی است به دلیل روایتی که از امام صادق(ع) وجود دارد؛ جنگیدن بدون توان و آمادگی برای پایداری، در حکم خودکشی است به دلیل روایتی که از امام صادق(ع) در این مورد وجود دارد.
به هر حال همانطور که مشاهده شد، یکی از تفاسیر قطعی آیه سی و چهار سوره نساء حرمت خودکشی می باشد. البته غیر از آیه فوق، آیه سی و سه سوره اسراء نیز به نوعی دلالت بر حرمت خودکشی دارد. در این آیه خداوند متعال
می فرماید: <ولاتقتلوا النفس التی حرم الله الا بالحق> یعنی: هرگز نفس محترمی را که خداوند آن را محترم داشته و قتلش را حرام کرده نکشید مگر آنکه به حق (مستحق کشتن باشد.)
نکته مهم در مورد آیه فوق این است که عبارت <حرم الله> را هم می توان از ریشه <حرمت> و به معنای <حرام> معنی کرد و هم می شود از ریشه <حرمت> و به معنای <احترام> دانست. به این ترتیب آیه فوق را می توان به دو صورت معنی نمود: اول - نفسی را که خداوند ریختن خون او را حرام کرده نکشید، دوم - نفسی را که خداوند او را محترم قرار داده نکشید.
نکته مهم دیگری که در آیه سی و سه سوره اسراء قابل ذکر است کلمه <الا بالحق> می باشد. <الا> از ادات استثناء بوده و به معنی <مگر اینکه> یا <مگر> می باشد. <بالحق> نیز ناظر به موارد قصاص یا حد است. یعنی مواردی که فرد، به حق مستحق کشتن است مثل زنای محصنه یا قتل عمد.
برطبق عموم آیه فوق کسی مجاز نیست نفسی را که خداوند خون ریختنش را حرام کرده یا آن را محترم شمرده است، بکشد. نفس انسان نسبت به خودش نیز محترم بوده و از نظر خداوند دارای احترام شمرده می شود. بنابراین باید گفت، علاوه براینکه کشتن انسان های دیگر به ناحق حرام می باشد، خودکشی نیز حرام است، زیرا خودکشی یک عمل ناحق است. البته شبیه مضمون آیه سی و سه سوره اسراء در آیه شصت و هشت سوره فرقان هم آمده است که خداوند می فرماید: <ولایقتلون النفس التی حرم الله الا بالحق> یعنی: نفس محترمی را که خداوند حرام کرده به قتل نمی رسانند مگر به حق.
در مجموع، براساس آیات قرآن کریم، خودکشی و انتحار حرام است.

▪ خودکشی از دیدگاه احادیث، اخبار و روایات (سنت)

<سنت> از نظر شیعه، عبارت از <قول> (گفتار) یا <فعل> (کردار) یا <تقریر> (سکوت و رفتار تاییدآمیز) معصوم(ع) در امور دینی است. نقل و حکایت سنت را <روایت>، <حدیث> و <خبر> گویند
در مورد خودکشی روایات و احادیث متعددی وجود دارد که برخی از آنها عبارتنداز:
- حضرت علی(ع) فرمود: <مومن ممکن است به هر نوع مرگی بمیرد، اما خودکشی نمی کند. پس کسی که بتواند خون خود را حفظ کند و با این وجود از قاتل خود جلوگیری نکند تا کشته شود، قاتل خود خواهد بود.>
- امام باقر(ع) فرمود: <به درستی که مومن به هر بلایی مبتلا می شود و به هر قسم مردنی می میرد، جز اینکه او خود را نخواهد کشت.>
- امام صادق(ع) فرمود: <کسی که عمدا خود را بکشد، برای همیشه در آتش جهنم خواهد بود؛ چون خدای تعالی فرموده است: <ولاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحیما و من یفعل ذلک عدوانا و ظلما فسوف نصلیه نارا و کان ذلک علی الله یسیرا> یعنی: خودتان را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس از روی دشمنی و ستمگری چنین کاری کند [یعنی خود را آلوده خوردن اموال دیگران به ناحق سازد و یا دست به انتحار و خودکشی بزند] پس او را به زودی در آتش دوزخ درآوریم و این کار برای خدا آسان است.>
همانطور که مشهود است، براساس روایات و اخبار معصومین(ع) خودکشی جایز نیست.
در کتب روایی، احادیث متعددی وجود دارند که براساس آنها یک فرد مومن، استوار و محکم و در عین حال انعطاف پذیر است. در واقع، انسان مومن به هیچ وجه در مقابل مشکلات کمر خم نمی کند و هرگز در برابر حوادث ناگوار روزگار تن به خودکشی نمی دهد. امام صادق(ع) فرمود: <المومن کالجبل الراسخ لا تحرکه العواصف> یعنی: مومن مثل کوه استوار است، هیچ طوفانی  او را تکان نمی دهد. در حقیقت، هرچه باران و برف ببارد و هرچه طوفان شدید باشد، کوه از جای خود تکان نمی خورد. مومن نیز همچون کوه پابرجاست و هیچ حادثه و مصیبتی او را دگرگون
نمی کند.
همچنین امام صادق(ع) در روایت دیگری فرمودند: <المومن کالسنبله> یعنی: مومن مثل شاخه گندم می باشد. بدیهی است که شاخه گندم قابل انعطاف بوده و هر قدر که باد تند و شدید باشد، نمی تواند آن را از ریشه درآورد.
جمع بین دو حدیث فوق چنین می شود که مومن درحالی که مثل شاخه گندم انعطاف پذیر است، همچون کوه نیز پابرجاست. بنابراین انسان مومن هرگز خودکشی نمی کند، زیرا همیشه به رحمت و کمک خداوند متعال امیدوار بوده
و همواره در کارها <متوکل> می باشد و همانطور که خداوند فرموده است: <ان الله یحب المتوکلین> یعنی: به درستی که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد. (آیه صد و پنجاه و نه سوره آل عمران)

▪ خودکشی از دیدگاه فقها (اجماع)

<اجماع> بنابر تعریف اصولیین شیعه عبارت است از اتفاق جماعتی (که منظور مجتهدین مذهب اسلام است)، که اتفاق آنها کاشف از رای معصوم باشد برامری از امور دینی. اجماع را دلیل مستقلی در عداد سایر ادله استنباط احکام مانند کتاب و سنت دانسته اند. البته باید توجه داشت که گاهی از کتاب یا سنت دلیلی برای اثبات حکم مساله ای وجود دارد (همچون خودکشی و انتحار) و در نتیجه، همه فقها برآن حکم اتفاق نظر پیدا می کنند و به اصطلاح <اجماع> تحقق می یابد. ولی گاهی چنین نیست و دلیلی برای اثبات حکم مساله وجود ندارد و با این حال <اجماع> به وجود آمده است.
اجماع نوع دوم ارزش اثباتی بیشتری دارد و در این صورت به درستی می توان آن را در شمار ادله دیگر استنباط احکام ذکر کرد. اما اجماع نوع اول را که <اجماع مدرکی> می نامند، نمی توان دلیلی مستقل از ادله دیگر استنباط احکام دانست، زیرا فرض این است که مستند حکم مساله، کتاب یا سنت است. اجماعی که بین فقها در مورد حرمت خودکشی وجود دارد نیز از نوع <اجماع مدرکی> می باشد، زیر اصل حکم حرمت انتحار در کتاب و سنت اثبات شده است. با این حال، ذکر بعضی از اقوال علمای شیعه در مورد خودکشی لازم به نظر می رسد.
ملامحمدباقر مجلسی (متوفی 1111 ق) پس از نقل حدیثی از امام علی(ع) که فرموده اند: <مسلمان به هر بلایی گرفتار می گردد و با هر مرگی از دنیا می رود غیر از خودکشی. پس کسی هم که قدرت داشته باشد جان خود را حفظ کند و این کار را نکند، خودکشی کرده است.> می نویسد: <کسی که با حربه یا سم یا اعتصاب غذا یا نخوردن دارویی - که می داند برای او مفید است - جان بدهد، خودکشی کرده است.>  
شیخ محمدحسن نجفی اصفهانی ملقب به <صاحب جواهر> (متوفی 1266 .ق) در کتاب ارزشمند <جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام > می نویسد: <خودکشی برای رهایی از رنج و فشار شدید ناشی از تشنگی و گرسنگی که ممکن است به مرگ انجامد، جایز نیست.>
شاید از نظر عده ای، خودکشی در فرض فوق نوعی از <اضطرار> باشد؛ لیکن چنین بحثی منتفی است، زیرا عمل ارتکابی متناسب با خطر موجود نبوده و برای دفع آن نیز ضرورت ندارد.

· خودکشی و قاعده ی تسلیط

نکته مهم این است که برخی از محققان، با توجه به قاعده فقهی <الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم> یعنی: مردم براموال خود و جان خویش مسلط هستند، در حرمت خودکشی تشکیک کرده اند. در پاسخ این مطلب باید گفت که قاعده مذکور بدون کلمه <انفسهم> صحیح می باشد و در غالب کتب معتبر <قواعد فقه> شیعه نیز قاعده فوق که به <قاعده تسلیط> معروف است به صورت <الناس مسلطون علی اموالهم> آمده است. بنابراین در قاعده تسلیط، کلمه <انفسهم> وجود ندارد.
از طرف دیگر، باید توجه داشت که حتی اگر کلمه <انفسهم> را در قاعده تسلیط داخل بدانیم و ذکر آن را لازم فرض کنیم، باز هم توجیه اباحه خودکشی براساس آن امکان پذیر نیست؛ چرا که می دانیم قاعده تسلیط تا جایی اجرا می شود که ضرری متوجه کسی یا حقی نباشد. در واقع <قاعده لاضرر> که براساس حدیث نبوی <لاضرر و لاضرار فی الاسلام> (ضرر و زیان رساندن در اسلام وجود ندارد) به وجود آمده است، همواره در امور مدنی برقاعده تسلیط حکومت دارد. از دیدگاه فقهی <ضرر> هم شامل <مال> می شود و هم شامل <نفس> می گردد. به این ترتیب، از آنجایی که خودکشی نوعی ضرر است، اسلام نیز انجام آن را هرگز مجاز نمی شمارد. مضافا اینکه براساس قاعده فقهی <کلما اضر بالبدن فهو حرام>، هر چیزی که به بدن ضرر برساند حرام است . خودکشی نیز کامل ترین نوع ضرر رساندن به بدن بوده و از این نظر، قطعا حرام می باشد.

▪ ضمانت اجرای ممنوعیت خودکشی در نظام حقوقی اسلام

ضمانت اجرای ممنوعیت خودکشی در نظام حقوقی اسلام، برپایه های اصول و مبانی عقیدتی و اخلاقی استوار است، زیرا مومنین و کسانی که اعتقادات مذهبی کاملی دارند، می دانند که حاکمیت مطلق برجهان و انسان در ید خداوند بوده و اوست که انسان را به سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است و انسان نمی تواند این حق خدادادی را ازخود سلب کند. براساس مبانی فکری و عقیدتی اسلام، فرد مومن در زندگی اجتماعی و در برخورد با مسایل و مشکلات روزمره، هیچ گاه از لطف و مرحمت پروردگار نا امید نمی شود و همواره به تلاش و کوشش خود برای غلبه برمشکلات ادامه می دهد. فرد مومن همیشه به خداوند متعال توکل می کند و بنابر آیه سه سوره طلاق: <و من یتوکل علی الله فهو حسبه> یعنی: هرکس بر خدا توکل کند، خداوند او را کفایت می کند.
براساس آیات و روایات، اگر افرادی پیدا شوند که آگاهانه دست به خودکشی بزنند، از آنجایی که برخلاف اوامر الهی، حیات خود را سلب کرده اند، بی ایمان از دنیا خواهند رفت. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که ضمانت اجرای خودکشی در شریعت اسلام امری اخلاقی، درونی و دینی است و همین امر باعث گردیده که در طول تاریخ، آمار خودکشی در بین مسلمانان نادر بوده و قابل مقایسه با آمار خودکشی سایر ملل نباشد. اما به هرحال همواره عده ای از مسلمانان نیز یافت شده اند که عمل خودکشی را انجام داده اند. بنابراین دانستن حکم فقهی این قبیل خودکشی ها بسیار مهم است.
به طور کلی از دیدگاه فقهی <جنایت برخود> به دو نوع تقسیم می شود:
ـ جنایت برخود به صورت عمد،
ـ جنایت برخود به صورت غیرعمد.

1) جنایت برخود به صورت عمد

هرگاه کسی عمدا مرتکب قتل خود شود و به اصطلاح خودکشی و انتحار کند، نه دیه بروی تعلق می گیرد و نه کفاره و این موضوع مورد اتفاق همه فقهای شیعه است. اما از اهل سنت، <محمدبن ادریس شافعی> (متوفی دویست و چهار .ق) معتقد است که کفاره تعلق می گیرد و آن را از میراث (ترکه) فردی که خودکشی کرده می دهند. دلیل شیعه در این مورد، اصل برایت ذمه است، زیرا اشتغال ذمه به دلیل نیاز دارد. (شیخ طوسی: خلاف، ج سه، ص صد و چهل و هشت) اگر گفته شود دلیل اشتغال، آیه شریفه <و من قتل مومنا خطا فتحریر رقبه...>
[یعنی: و هرکس مومنی را به صورت خطایی به قتل رساند پس باید برده ای را آزاد کند (آیه نود ودو سوره نساء) ] است چرا که اطلاق این آیه، قتل نفس خود را هم شامل می شود؛ در پاسخ گفته می شود: این اطلاق منصرف است به کشتن فرد دیگری و شامل خودکشی نمی گردد. پس انصراف مانع تمسک به اطلاق آیه است.
 
2) جنایت برخود به صورت غیرعمد

چنانچه جنایت برخود به صورت خطا انجام پذیرد، مثلا کسی از فراز درخت یا کوهی فرو افتد یا مواد منفجره دردستش منفجر شود و به سبب این قبیل حوادث، مقتول یا مجروح گردد، خونش به هدر رفته و <عاقله> (بستگان ذکور نسبی پدری یا پدری و مادری) مسئول دیه او نمی باشند. <ابوحنیفه نعمان بن ثابت> (متوفی صد و پنجاه .ق) و یارانش و همچنین <شافعی>، <ربیعه>، <مالک بن انسو <ثوری> همه برهمین عقیده اند. اما کسانی هم گفته اند که در این مورد، دیه برعهده عاقله است و اگر کسی به خطا دست خود را قطع کند، عاقله دیه دست او را به وی می دهند. همچنین هرگاه به سبب سانحه ای، فردی خود را به هلاکت افکند، عاقله او دیه وی را به وارثانش می دهند و <اوزاعی>، و <احمدبن حنبل> و <اسحاق> براین عقیده اند.
البته دلیل شیعه در این مورد برعدم ضمان عاقله، اصل برائت ذمه است، زیرا برای مسئولیت عاقله در این مورد، دلیل معتبری وجود ندارد. مضافا اینکه روایت شده است: عوف بن مالک اشجعی در یکی از جنگ ها، شمشیری را به سوی یک مشرک پرتاب کرد که به خطا، خود عوف را به قتل رساند. یاران پیامبر(ص) از نماز خواندن برجنازه وی امتناع ورزیدند و گفتند که جهاد عوف باطل است. چون پیغمبر از این ماجرا آگاهی یافت، فرمود: <عوف، مجاهد و شهید مرده است.> در این مورد، اگر دیه برعهده عاقله بود قطعا پیامبر در موضع حاجت به بیان، سکوت نمی فرمود و حکم را صریحا ذکر می کرد. (شیخ طوسی: خلاف، ج سه، ص صد و چهل و سه
البته علت امتناع یاران پیامبر(ص) از خواندن نماز برجنازه عوف بن مالک این بود که از نظر فقهی، شرکت در مراسم عزاداری کسی که خودکشی کرده است، اگر به منزله تایید و تصدیق یا ترویج عمل او باشد جایز نیست، اما چنانچه

● بررسی خودکشی از دیدگاه حقوق کیفری (جزا)

برای بررسی خودکشی ازدیدگاه حقوق کیفری، ابتدا باید این عمل را از منظر تاریخ حقوق کیفری و سپس حقوق جزای تطبیقی مورد توجه قرار داد و نهایتا به تحلیل آن در حقوق جزای داخلی (ایران) پرداخت.

1) خودکشی در تاریخ حقوق کیفری

خودکشی، پدیده ای است که همواره در طول تاریخ و در کشورها و ملل مختلف وجود داشته است. البته در قدیم الایام اکثر ملت ها نه تنها خودکشی را جرم نمی دانستند، بلکه در پاره ای از موارد نیز از آن به عنوان یک عمل افتخارآمیز یاد می کردند. خودکشی های معروفی همچون خودکشی <کلیوپاترا> ملکه زیبای مصر که سزار را شیفته خود کرده بود و به طرز جالبی ماری را به گزیدن خود واداشت و همچنین خودکشی های ژاپنی های عصر سامورایی ها که <هاراگیری> نامیده می شد، از نوع خودکشی های افتخارآمیز می باشند. در مورد <هاراگیری> باید گفت که وقتی شرافت و مردانگی یک سامورایی خدشه دار می شد، او باید <هاراگیری> می کرد و در غیر این صورت مایه ننگ خود و خانواده اش محسوب می گشت.
خودکشی های معروف به <اینویت> (Inuit) و <ساتی> (Suttee) نیز جزء خودکشی های تهورگرایانه و افتخارآمیز محسوب می شدند. در مراسم <اینویت> پیرمردان اسکیمو هنگامی که نمی توانستند در تامین معاش خانواده شرکت کنند، از گروه جدا شده و به گوشه ای می رفتند تا بمیرند. در مراسم <ساتی> هم که یک سنت دیرین در هندوستان بود، زنان بیوه خود را روی جسد شوهرانشان درمیان تلی از هیزم می انداختند و زنده زنده می سوختند. <سزارلمبروزو> (1909 - 1835 م) - موسس علم جرم شناسی و از جمله بنیانگذاران مکتب <تحققی حقوق جزا> (مکتب اثباتی یا تحصلی) - در کتاب معروف خود به نام < انسان جنایتکار> موارد متعددی از این نوع خودکشی های موسوم به ساتی را بیان داشته است  نمونه های دیگری از خودکشی های افتخارآمیز را نیز می توان در روم و یونان باستان جستجو کرد. به طور مثال، هنگامی که همسر <بروتوس> (که جزء عاملان قتل جولیوس سزار بود و سرانجام توسط یکی از دوستانش و با درخواست خودش با نوعی از اتانازی کشته شد) را که در صدد خودکشی بود از این عمل بازداشتند، او به منظور پیوستن به شوهر خود، چند قطعه آتش را بلعید و به این صورت خود را کشت. همسر <هکتور> - پسر فرمانروای شهر <تروا> - هم پس از مرگ شوهرش توسط <آشیل>، در کنار جسد شوهرش که برطبق مراسم مذهبی در حال سوزانده شدن بود، با خنجر پهلوی خود را درید و خودکشی کرد.
در یونان قدیم امکان داشت که مرتکبین جرایم مهم، حتی پس از مرگ نیز تحت تعقیب و محاکمه قرار گیرند، مثلا مقرر بود که هرگاه کسی خودکشی نماید، دست وی قطع شده و در جای دیگری دفن شود. <افلاطون> (347 - 428 قبل از میلاد) - فیلسوف بزرگ یونانی که شاگرد <سقراط> و استاد <ارسطو> بود - معتقد بود: <کسی که انتحار می نماید باید در زمین دورافتاده، خشک و سخت و بدون هیچ گونه تشریفات به خاک سپرده شود.>
گفته می شود در برهه ای از تاریخ یونان، خودکشی در بین زنان بسیار رایج شده بود و تمام تلاش های حکومت وقت نیز برای جلوگیری از این نوع خودکشی ها به نتیجه ای نرسیده بود. سرانجام حکومت وقت چاره را در آن دید که مقرر دارد: جسد زنانی که خودکشی کرده اند به صورت عریان در معرض دید عموم قرار گیرد و این کیفر، مجازات خودکشی زنان تلقی می گشت. همین مجازات نیز سبب شد که تعداد خودکشی زنان یونانی به شدت کاهش یابد.
در روم قدیم، در قرون اول و دوم میلادی از محاکمه یا مجازات مردگان خودداری می کردند. ولی بعدها موضوعی پیش آمد که موجب گردید معافیت تعقیب مردگان از بین برود. موضوع از این قرار بود که در آن ایام مرسوم بود که هرگاه کسی محکوم به مرگ می شد، اموالش نیز به نفع دولت ضبط می گردید.
بنابراین بعضی از محکومان به مرگ، برای جلوگیری از ضبط اموالشان به وسیله دولت، در مواقعی که احساس خطر می کردند، درصدد انتحار برمی آمدند تا بدین وسیله دولت را از ضبط اموالشان پس از مرگ بازدارند. دولت روم نیز برای جلوگیری از این امر، در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم میلادی مقرر داشت: وصیت نامه کسانی که از ترس مجازات، خودکشی می نمایند محکوم به بطلان است و به علاوه، اموال این درگذشتگان هم باید به نفع دولت ضبط گردد. سرانجام در قرن ششم میلادی <ژوستینین> - امپراطور روم - مقرر داشت کسی که خودکشی می نماید باید مجازات شود و ازدواج با بیوه چنین فردی موجب ننگ و سرافکندگی می باشد. نحوه مجازات انتحارکننده هم به این صورت بود که جسد او را روی چهارچرخه به پشت خوابانیده و در شهر به معرض نمایش می گذاشتند و سپس جسد را به زباله دانی می انداختند.

2) مقایسه نظرات دورکیم و فروید در مورد خودکشی

ظاهرا به این علت که <امیل دورکیم> علل خودکشی را در جامعه دانسته و <زیگموند فروید> آن را در <ضمیر ناخودآگاه> جستجو کرده است، تضادی آشکار می شود. البته وجه مشترکی نیز در بیان این دو دانشمند اروپایی می توان یافت به این صورت که <وجدان مشترک> یا <وجدان جمعی> که دورکیم آن را مافوق فرد تصور می کرد و معتقد بود که برفرد استیلا و حکومت دارد، در روانکاوی فروید به عنوان <فراخود> یا <من برتر> (Super Ego)تجلی دارد. <من برتر> قشری از شخصیت آدمی است که توسط جامعه شکل می گیرد و مظهر قدرت جامعه در تعدیل انگیزه ها و خواسته های نهاد آدمی می باشد. به این ترتیب باید گفت که نظر مشترک دورکیم و فروید، هر دو به طور قطع و جزمی براین است که رفتار انسان تابع نیروهای پرتوانی می باشد که شخص از آنها کاملا آگاه نیست.
به هرحال، روان شناسان خودکشی را کنش عمدی هدایت پرخاش به درون دانسته و در مطالعه آن برویژگی های فرد خودکشی کرده تاکید می کنند تا به انگیزه های او دست یابند؛ اما جامعه شناسان خودکشی را در چهارچوب ساختار روابط فرد با دیگران بررسی می کنند.

 3) نظریه جرم شناختی لمبروزو درباره خودکشی

<سزار لمبروزو> (1909-1835م) در کتاب معروف خود <انسان جنایتکار> (1876) برای خودکشی علل گوناگونی را به این شرح برمی شمارد: فقدان حساسیت، از دست دادن غریزه صیانت نفس، بی احتیاطی، بی صبری، هوس ساده، شور و هیجان، شهوات، ارتکاب جرم یا خطا، حاملگی قبل از ازدواج، ترس از کیفر، ندامت و سرزنش وجدان، شکست در عشق، از دست دادن محبوب، اعاده حیثیت، انتقام جویی، میگساری، قمار، علیلی و ناتوانی، بدبختی، آفت مالی، ورشکستگی، مشقات خانوادگی، بیزاری از زندگی، احساس پوچی، جنون متناوب، اختلال مشاعر و بیماری های دماغی، تنبلی، سودپرستی، خست، حب جاه، بیکاری یا برکناری از کار، غرور، حسادت و خیانت همسر یا معشوقه، نقیصه هایی در ساختمان جمجمه، بیماری ها و ضایعات قلبی و کبدی، وراثت و صرع. <سزار لمبروزو> درباره هریک از علل فوق به طور مفصل بحث کرده است که ذکر برخی از این مطالب ضروری به نظر می رسد. لمبروزو می نویسد: <خودکشی در بین بزهکاران بیش از افراد عادی است. مسلما کثرت خودکشی در بین بزهکاران محکوم به زندان که مجرد هستند (حتی قبل از محکومیت یا پس از محکومیت سبک) مربوط به علل خاصی می باشد. نخستین علت در این موارد فقدان حساسیت و از دست دادن غریزه صیانت نفس است که به صور بی رحمانه ای در بین جنایتکاران پدیدار می شود. براین دو علت باید بی احتیاطی و بی صبری تبهکاران را افزود. در مورد بزهکاران رنجی حتمی اما بسیار خفیف که طولانی باشد، قابل تحمل نیست و رنجی شدید که ناگهان برآنان عارض شود، بر رنج خفیف طولانی برتری دارد؛ زیرا برای جنایتکاران، مرگ از بی تابی عمیقی که برای ارضای شهوات آنی دارند، آسانتر است. به طور مثال، یکی از مجرمان پیش از آنکه خودکشی کند، مرتکب قتل گردید و در نامه ای نوشت: من با جهان وداع می کنم، زیرا زیستن با شکنجه هزار مرتبه از مرگ بدتر است.>
لمبروزو معتقد بود: <بسیاری از بزهکاران به ویژه الکلی ها، به دلیل یک هوس ساده خودکشی می کنند. مثلا یک محکوم به اعدام در <نوول کالدونی> خود را دارزد، زیرا گیوتین مورد علاقه اش را عوض کرده بودند.  اما مجرمانی که براثر شهوت دست به ارتکاب جرم زده اند، مشتاقانه تر از مجرمان دیگر خود را می کشند. در واقع، پشیمانی یا سرزنش وجدان و شاید هم تاحدودی فقدان محبوب، آنان را به این کار وا می دارد. البته باید دانست که برای تمام جنایتکاران، خودکشی گاهی یک دریچه اطمینان و زمانی نیز یک بحران و یک مکمل گرایش به جنایت است. همچنین خودکشی برای برخی از مجرمان یک نوع وسیله اعاده حیثیت پس از ارتکاب جنایت می باشد.
از دیدگاه لمبروزو <یک واقعیت مسلم آن است که زنان بیشتر در راه عشق خودکشی می کنند، اما مردان بیشتر در اثر بینوایی و آفت مالی اقدام به انتحار می کنند. البته <خودکشی با شغل افراد نیز رابطه دارد. در قرن نوزدهم میلادی نسبت خودکشی در میان صاحبان مشاغل صنعتی خیلی بالا بود و بعد از این گروه نیز دانشجویان و مستخدمین قرار داشتند. نرخ خودکشی در بین نظامیان، به خصوص در بین مردان 20 تا 26 ساله هم خیلی بالا است. در فرانسه قرن نوزدهم میل به خودکشی با بالا رفتن درجه به تدریج فزونی می یافت، به طوری که افسران ارشد بیش از افسران جزء خودکشی
می کردند. تمایلات شریف و به ویژه عشق، افتخار و عصمت به نسبت رشد فرهنگی و روشن فکری نظامیان، درخودکشی آنان موثر است. خودکشی های مضاعف نیز در میان نظامیان بسیار رایج می باشد.
لمبروزو معتقد است: <گاهی علت خودکشی احساس پوچی و بیهودگی است. به طور مثال، شخصی که انتخار کرده بود، زندگی خود را بیهوده دانسته و وجود خود راعامل و سرباری برروی زمین احساس کرده بود>؛ او می نویسد: <در برخی از موارد علت خودکشی عذاب وجدان است، چنانکه مردی که انتحار کرده بود در نامه ای نوشته بود: من از ناامیدی و ندامت می میرم تا از عذاب خطایی که تنها خودم می دانم، رهایی یابم. همچنین گاهی منتحر برای اینکه گناه خودش را مجازات کند و کفاره گناهش را بپردازد، اقدام به خودکشی می کند. برخی از افراد خودکشی کننده هم اعلام کرده اند که مانند مردان شرافتمند می میرند و در این باره هیچ توضیحی نداده اند. >
از نظر لمبروزو <علت برخی خودکشی ها بدبختی است. صورت جلسه های تنظیمی، انعکاسی از بینوایی گروهی از افراد انتحارکننده است به طوری که حتی حصیر زیرپای خود را هم برای گرم شدن سوزانده اند. همچنین باید توجه داشت که ورشکستگی راه خودکشی را می گشاید. بسیاری از این افراد برای اینکه آرامش خاطری برای بستانکاران خود فراهم سازند و خشم آنان را فرو نشانند، خودکشی می کنند. عدم توانایی پرداخت بدهی نیز ممکن است سبب خودکشی شود.
لمبروزو معتقد است: <گاهی باخت در قمار علت خودکشی است. گاهی نیز عشق به پول آدمی را به خودکشی سوق می دهد. به طور مثال، پیرمرد خسیسی از تهیه ضروریات زندگی خود دریغ می ورزید. این فرد به این دلیل که مقداری از پول او گم شد، از غم آن خودکشی نمود. همچنین ترس از فقر هم گاهی سبب خودکشی می گردد. مثلا در عصر لویی، فردی که انتحار کرده بود، نوشت: از بینوایی سخت بیمناکم. پانزده سال است که با بیماری مبارزه می کنم. برای من کارکردن محال است. می ترسم درآمدم کفاف نیازمندی های مرا ندهد و همین اندیشه مرا از پا درآورد. >

 نظرات سایر دانشمندان درباره خودکشی

نظرات دانشمندان علوم مختلف درباره علل خودکشی متفاوت است. محققی به نام <کریپلین> تاکید کرده است که اختلالات و بیماری های روانی عواملی هستند که لااقل در یک سوم از خودکشی های موفقیت آمیز سهم اساسی دارند. مطالعات اولیه اشخاص دیگری نیز مدارک مشابهی را در مورد تاثیر بیماری های روانی در خودکشی نشان داده اند. خودکشی بین افرادی که مبتلا به اختلالات روانی <پسیکوتیک> و <اسکیزوفرنی> بوده اند، بیشتر وجود دارد. انتحار بدون طرح و نقشه قبلی بیشتر در بیمارانی وجود دارد که دارای حالت بهتی، گیجی و هیجانی می باشند. خودکشی بین مبتلایان به <مانیا - دپرسیو> (شور - افسردگی) و همچنین <اختلالات رجعتی> زیاد دیده می شود. محققی به نام <زیلبورک> اعتقاد داشت اغلب خودکشی هایی که موفقیت آمیز بوده اند، توسط افرادی انجام شده اند که ظاهرا آنان را قبل از عمل انتحار طبیعی تشخیص می دادند. <لوییز> عقیده داشت تمام اشخاصی که خودکشی می کنند باید به عنوان <پسیکوتیک> شناخته شوند. محقق دیگری به نام <اشنگل> بعد از اینکه بررسی های کاملی از نوشته های مربوط به خودکشی نمود، به این نتیجه رسید که اقدام به انتحار را باید با نوعی اختلال بالینی روان پزشکی همراه دانست.
باید گفت جدی ترین تحقیق در مورد رابطه خودکشی و بیماری های روانی توسط گروه <رابینز> در <سنت لوییز> آمریکا به عمل آمد. این محققین بیش از صد و سی مورد خودکشی موفقیت آمیز را همراه با مصاحبه های سیستماتیک (که از خانواده، دوستان، همکاران شغلی و پزشکان در زمان کوتاهی بعد از اقدام به خودکشی این افراد انجام داده بودند) مورد مطالعه قرار دادند. نتیجه این بود که نود و چهار درصد آنهایی که خودکشی موفقیت آمیز انجام داده اند، قبلا مبتلا به بیماری های روانی بوده اند و شصت و هشت  درصدکل این گروه، از یکی از اختلالات <مانیا - دپرسیو> یا <الکلیسم مزمن> رنج می برده اند. رابینز و همکارانش دریافتند که اکثر اشخاص انتحار کننده تحت درمان پزشکی یا روان پزشکی یا هر دو نوع بوده اند و این درمان ها غالبا یک سال قبل از اقدام به خودکشی بوده است و حتی تا یک ماه قبل از آن نیز درمان ادامه داشته بود
مطالعات نشان می دهد اغلب اشخاصی که خودکشی می نمایند، قبلا راجع به این عمل صحبت هایی کرده اند و این تمایل را به خانواده یا دوستان یا همکاران خود ابراز نموده اند. <اشنایدرمن> و <فاربروباین> در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که گرایش به خودکشی در انسان ها، تقریبا 3 ماه بعد از آنکه انسان مورد تهدید حالات هیجانی بسیار شدید و بحرانی قرار می گیرد، احتمال بیشتری دارد. بنابراین افزایش در فعالیت های روانی - حرکتی، صرفا دلیل بهبودی در یک دوره زمانی طولانی نیست. باید توجه داشت که شنیدن جمله <دلم می خواهد خلاص شوم> از یک بیمار روانی، خصوصا افراد <نو روز> (روان نژند) و احساس فرد مبنی بر سر بار بودن نسبت به خانواده یا دوستان، نشانه بارزی از خطر اقدام به خودکشی می باشد.

تفاوت خودکشی با قتل عمد

- یکی از شرایط تحقق قتل عمد آن ‌است که قاتل و مقتول دو شخص مجزا باشند؛ ‌اما در خودکشی قاتل و مقتول یکی است.
- موضوع قتل، دیگرکشی‌است. بنابراین، کشتن خویش یا خودکشی نمی‌تواند موضوع قتل قرار گیرد، به همین دلیل برخی از حقوق‌دانان وجود شخص قاتل را یکی از اجزای رکن مادی قتل عمد به شمار آورده‌اند.
- قتل عمد اصطلاحی است حقوقی که بهترین تعریف آن که با قانون و رویه قضایی منطبق باشد ،عبارت است از: <سلب ارادی حیات از انسان زنده به وسیله انسان دیگری به طرق معین شده در قانون>اما آدم‌کشی غیر از قتل عمد است، مانند اعدام مجرم به حکم دادگاه صالح که مأمور اجرای حکم قاتل نیست یا مرگی که در اثر حادثه، تصادف یا عملی رخ دهد که در وقوع آن، کسی مرتکب تقصیر نگردیده است. تفاوت و تمییز بین خودکشی و قتل عمد توسط علوم جنایی همچون پلیس علمی ‌و پزشکی قانونی امکان پذیر است.
خودکشی در فرهنگ فارسی به معنای <خود را به وسیله‌ای کشتن>، <انتحار > و <خود را کشتن> آمده است. برخی خودکشی را عملی می‌دانند که شخص برای معدوم کردن خود در حالی که اختیار مرگ و زندگی دارد و به لحاظ اخلاقی نیز به انجام آن موظف نیست، انجام می‌دهد. برخی روان‌شناسان معتقدند خودکشی به عنوان نابود کـردن آگـاهـانـه خـویـش بـرای رهـا شدن از موقعیتی غیرقابل تحمل تعریف شده و تأکید دارند خودکشی‌هایی که با انگیزه ملاحظات مذهبی و اخلاقی (فرار از عملی مغایر  با شرف، سر بار دیگران نبودن )صورت می‌گیرد، نوعی فـــداکـــاری تــلــقـــی مـــی‌شـــود و آنــهــا را بــا خودکشی‌هایی که ناشی از عواطف مختل، مشوش و...است، متفاوت می‌دانند. رفتارهای خودکشی‌گرا را می‌توان به افکار (فرآیند‌های  ذهنی ) یا براساس پیامدهای مهلک (مرگ آور )مثل خودکشی و پیامدهای غیرمهلک از قبیل اقدام به خودکشی (شبه خودکشی ) یا اعمال خودآسیبی طبقه بندی کرد. شبه خودکشی عبارت است از :<اقدام به عملی غیرمهلک که در آن فرد به عمد یا از روی نقشه، قصد خود آسیبی (مجروح ومسموم ساختن خود را ) دارد؛ اما منجر به مرگ نمی‌شود.>

خودکشی در حقوق جزای ایران

در شریعت اسلام و منطق قرآن، خودکشی به عنوان ارتکاب فعل حرام، ممنوع شده و به تبع آن دارای عقوبت اخروی خواهد بود. اما درمورد خودکشی از دیدگاه حقوق کیفری ایران، باید دانست مادام که فعل یا ترک فعلی را قانونگذار جرم نشناخته و برای آن مجازات یا اقدامات تامینی تعیین نکرده است، ولو این افعال یا ترک افعال زشت و ناپسند باشند، قابل تعقیب و مجازات نیستند. از این رو، افعالی مانند خودکشی یا خودزنی که در اسلام گناهانی بزرگ محسوب می‌شوند، چون در قوانین کیفری به عنوان جرم شناخته نشده‌اند، قابل طرح و رسیدگی در محاکم نخواهند بود.68 در واقع، تعیین جرم از وظایف منحصر قانونگذار است. لذا در اجرای این وظیفه، قانونگذار باید کوشش کند افعال مجرمانه را به صراحت و بدون ابهام تعیین کند تا بعدا به بهانه تفسیر، دادرسان نتوانند آزادی‌های مردم را به مخاطره اندازند. به عبارت دیگر، هیچ چیز مهمتر از آن نیست که مخاطبان قانونگذار به درستی تکلیف خود را بدانند تا بتوانند آن را دقیقا ادا نمایند.
در قانون مجازات عمومی مصوب 1304 شمسی و اصلاحات آن در سال 1352، خودکشی جرم نبود و اساسا راجع به خودکشی، شروع به خودکشی، معاونت و مشارکت در خودکشی مجازاتی پیش‌بینی نشده بود.
در حال حاضر نیز در قوانین جزایی ایران خودکشی یا شروع به آن جرم نبوده و مجازاتی ندارد، زیرا اعمال کیفر نسبت به خودکشی کننده واجد جنبه پیشگیری نیست و هر نوع عکس‌العمل قانونی، موجب لطمه مادی و معنوی فامیل و بستگان وی خواهد شد. در واقع با فقدان نص خاصی در مورد خودکشی یا شروع به آن، این عمل قابل مجازات نیست (اصل قانونی بودن جرایم و مجازات‌ها).در عین حال باید توجه داشت که سایر صدمات بدنی شخصی، در صورتی که توام با مسئولیت خاص باشد در مواردی جرم و قابل مجازات است بنابراین از غیرقابل مجازات بودن خودکشی نباید چنین نتیجه گرفت که سایر صدمات بدنی که کسی به انگیزه خاص، شخصا به خود وارد می‌کند(مثل اینکه آگاهانه عضوی از اعضای بدن خود را به منظور فرار از انجام خدمت وظیفه عمومی ناقص نماید) قابل مجازات نیست، بلکه این قبیل صدمات شخصی بدنی به عنوان عمل مجرمانه، ممنوع و قابل مجازات می‌باشند  به طور مثال، مطابق ماده پنجاه ونه قانون سابق مجازات جرایم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران (مصوب 1371): <هر کس برای معافیت از خدمت نظام و یا تهدید فرمانده یا رئیس و یا دیگر افراد مافوق عمدا به نحوی به خود صدمه‌ای وارد کند که مستلزم معافیت از خدمت باشد، علاوه بر انجام خدمت مقرر به حبس از شش  ماه تا سه سال محکوم می‌شود.> مثال دیگری که در این مورد
می توان ذکر نمود ماده پنجاه و یک  قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح (مصوب بهمن 1382) است. مطابق ماده فوق <هر نظامی که برای فرار از کار یا انجام وظیفه و یا ارعاب و تهدید فرمانده یا رئیس و یا هر مافوق دیگر یا برای تحصیل معافیت از خدمت و یا انتقال به مناطق مناسبتر و یا کسب امتیازات دیگر عمدا به خود صدمه وارد آورد یا تهدید به خودزنی نماید یا به عدم توانایی جسمی یا روحی متعذر شود و بنا به گواهی پزشک نظامی یا پزشکان قانونی، تمارض او ثابت گردد و یا در انجام وظایف نظامی بی‌علاقگی خود را در موارد متعدد ظاهر کند به نحوی که در تضعیف سایر نیروهای نظامی موثر باشد، علاوه بر جبران خسارت وارده به ترتیب زیر محکوم می‌گردد:

الف - هرگاه در مقابل دشمنان باشد چنانچه عمل وی موجب اخلال در نظم (به هم خوردن امنیت کشور) و یا شکست جبهه اسلام گردد، به مجازات محارب و در غیر این صورت به حبس از دو تا ده سال.
ب - هرگاه در زمان جنگ باشد و در مقابل دشمنان نباشد، به حبس از یک تا پنج سال.
ج - در سایر موارد به استثناء مواردی که صرفا تخلف انضباطی محسوب می‌شود به حبس از سه ماه تا یک‌سال.‌
تبصره - مرتکبان جرایم مذکور در نتیجه اعمال فوق از هیچ امتیازی برخوردار نمی‌گردند و خدمت خود را مطابق مقررات انجام خواهند داد مگر آنکه ادامه خدمت به هیچ وجه مقدور نباشد. به هر حال در مورد شرکت در خودکشی در حقوق جزای ایران، به نظر می‌رسد این فرض قابل تحقق باشد. فرض شرکت در خودکشی به این صورت قابل تصور است که فردی یک سر طنابی را که به گردن خود پیچیده است به دیگری داده و سر دیگر طناب را نگهداشته و هر دو نفر با کشیدن دو سر طناب، موجبات مرگ خودکشی کننده را فراهم سازند. به نظر می‌رسد در این فرض، اولیاء مقتول بتوانند نصف دیه قاتل را به وی پرداخت کرده و او را قصاص نماینداما در مورد معاونت در خودکشی باید بیان داشت از آنجایی که قانونگذار معاونت در جرم را به عنوان جرم مستقل نمی‌شناسد، بلکه در این مورد از نظریه <مجرمیت عاریه‌ای> (مجرمیت استعاره‌ای) پیروی کرده است، بدین معنی که تحقق معاونت در جرم وابسته و منوط به اقدام مجرمانه‌ای است که مباشر جرم مرتکب می‌شود و هرگاه عملی قانونا جرم تلقی نشود احراز معاونت درآن هم قابل تصور نیست، لذا چون نفس ارتکاب خودکشی جرم و قابل مجازات نیست، معاونت در آن نیز جرم تلقی نشده و فاقد کیفر می‌باشد.
به طور مثال، زن و شوهری متفقا تصمیم می‌گیرند که با خودکشی به حیات خود خاتمه دهند؛ برای تحقق این امر، زن در آشپزخانه دراز کشیده و شوهرش نیز پس از باز کردن شیر گاز در روی زمین می‌خوابد. پس از مدتی زن به دلیل مسمومیت با گاز فوت می‌شود، ولی شوهرش بنا به دلایلی همچون پشیمان شدن یا سر رسیدن همسایه‌ها یا قطع گاز،‌زنده می‌ماند. در اینجا سوال این است که آیا شهر قاتل همسرش محسوب می‌شود یا اینکه مباشر نبوده و صرفا معاونت در خودکشی او نموده است؟ پاسخ به این سوال چندان آسان نیست. بر طبق حقوق جزای انگلستان، شاید بتوان عمل شوهر را تحت عنوان <قرارداد خودکشی> تلقی نمود و او را مرتکب <قتل غیرعمد ارادی> دانست که البته چنین تفسیری <موسع> بوده و نمی‌تواند ملاک عمل قرار گیرد، چرا که تفسیر قوانین جزایی باید <مضیق> بوده و به نفع متهم انجام گیرد.از دیدگاه فقهی، در فرض سوال فوق عده‌ای از نظریه‌پردازان اهل سنت معتقدند که شوهر به دلیل اقدام به خودکشی که فعلی حرام است، مجرم بوده و دارای مجازات تعزیری است. همچنین با توجه به اینکه قواعدی همچون <لکل معصیه` التعزیر> برای هر گناه، تعزیری وجود دارد)، <کل فعل الحرام فعلیه `العقوبه> (هر فعل حرامی دارای کیفر است) و <کل من فعل محرما اوترک واجبا کان للامام تعزیره> (هرکس فعل حرامی انجام دهد یا ترک واجبی کند، بر امام است که او را تعزیر کند) در کتاب‌های فقهای شیعه وجود داشته و بسیاری از علمای برجسته امامیه همچون <علامه حلی> و <میرعبدالفتاح مراغه‌ای به آنها تصریح داشته‌اند، بعید نیست که بتوان برای شوهر قائل به مجازات تعزیری به عنوان اقدام‌کننده به خودکشی (که فعلی حرام است) شد. البته از دیدگاه فقهی، شوهر در خودکشی همسرش معاونت نیز نموده است و از این جهت، مرتکب <اعانت براثم> شده و مستوجب تعزیر می‌باشد. ‌
نکته مهم در سوال فوق این است که اگرچه برخی از اساتید ممکن است معتقد به قاتل بودن عمدی شوهر باشند، اما عده‌ای دیگر نیز بحث <رضایت مجنی‌علیه> را (که همان زن است) به عنوان یکی از <علل موجهه جرم> (اسباب اباحه) مطرح می‌سازند همچون <قتل از روی ترحم) که به موجب قوانین برخی کشورها مثل هلند مجاز می‌باشد. البته غالب اساتید حقوق جزا، بحث <رضایت مجنی علیه> را در مورد قتل نمی‌پذیرند و همواره کشته شدن یک شخص را توسط دیگری با رضایت خودمقتول، قتل تلقی کرده و معتقد به مجازات قاتل هستند. ‌ اما در فرض فوق، اگر عمل شوهر را مباشرت در قتل تلقی نکرده و معاونت در خودکشی بدانیم، چون طبق قوانین جزایی ایران خودکشی جرم نیست، ‌لذا معاونت و مساعدت در خودکشی نیز عنوان معاونت نداشته و قابل مجازات نمی‌باشد.

- خودکشی و قانون جرائم رایانه ای

 اخیرا مطابق قانون مجازات جرایم رایانه‌ای، معاونت در خودکشی به وسیله سیستم‌های رایانه‌ای و مخابراتی جرم بوده و دارای مجازات است. بر طبق ماده شانزده قانون مذکور و بند ج آن <هرکس از طریق سیستم رایانه‌ای یا مخابراتی به منظور ارتکاب جرایم و انحرافات جنسی یا سایر جرایم یا خودکشی یا استعمال مواد روان‌گردان، اشخاص زیر هجده سال تمام را آموزش داده یا تبلیغ یا تحریک یا تهدید یا تشویق یا دعوت نموده یا فریب دهد یا طریق ارتکاب یا استعمال آنها را تسهیل نماید یا آموزش دهد به حبس از نود و یک روز تا یک سال یا جزای نقدی از دو میلیون و پانصد هزار تا ده میلیون ریال یا به هر دو مجازات محکوم خواهد شد.
تایید و تصدیق یا ترویج خودکشی نباشد بدون اشکال می باشد.

▪ اکراه در خودکشی

اگر کسی به دیگری فرمان دهد که خود را بکشد و او خودکشی نماید، چنانچه مامور، کودک غیرممیز باشد، آمر را قصاص می کنند، زیرا او قاتل عمد به حساب می آید؛ لیکن اگر مامور، صغیر ممیز و یا کبیر باشد، آمر قصاص نمی شود، زیرا در این حالت نمی توان قتل را به آمر مستند دانست، بلکه به خود مقتول مستند است. البته حکم مذکور در صورتی است که قاتل، مختار باشد و یا اگر مورد تهدید قرار گرفته، تهدید به کمتر از قتل یا به خود قتل باشد. اما اگر تهدید به چیزی بیشتر از قتل باشد، مثل اینکه آمر بگوید: خود را بکش و الا تو را قطعه قطعه خواهم کرد، در این صورت خودکشی جایز خواهد بود؛ زیرا در این حالت مانعی از شمول ادله اکراه نخواهد بود. از این رو به موجب ادله اکراه، حرمت قتل نفس از بین خواهد رفت.
اینک باید دید که آیا در فرض اخیر، می توان به ثبوت قصاص براکراه کننده حکم کرد؟ به نظر <صاحب مبانی تکمله المنهاج> پاسخ منفی است، زیرا اکراه فرد برکشتن خود و تهدیدا و به نوعی از قتل که سخت تر از کشتن خویش به دست خود است، موجب خروج مکره (فرد اکراه شده) از اختیار نمی شود و وی با انتخاب خود، به جهت احتراز از مرگی شدیدتر و دشوارتر، خود را کشته است. بنابراین، قتل طبعا به خود او مستند است نه به آمر و مکره (اکراه کننده)؛ از این رو وجهی برای ثبوت قصاص براکراه کننده نیست؛ مانند حالتی که فردی بداند که اگر خود، خویشتن را نکشد به دست فردی دیگر به شکلی سخت تر کشته می شود، آن گاه ناگزیر دست به خودکشی بزند که در اینجا بی تردید نمی توان قتلش را به دیگری مستند کرد، بلکه خود، عامل قتل خویش محسوب می شود. البته این ادعا که در این فرض، سبب اقوی از مباشر است، مردود می باشد زیرا دلیلی برتقدم سبب اقوی از مباشر وجود ندارد، چرا که ملاک در باب قصاص این است که قتل عرفا به چه کسی مستند می باشد و بدیهی است که در محل سخن، به هیچ وجه نمی توان آن را به مکره (اکراه کننده) و تهدیدکننده مستند دانست.
 
شروع به جرم و معاونت در خودکشی:
 
خودکشی در قریب به اتفاق سیستمهای حقوق جرم نیست و در قانون مجازات اسلامی هم برای آن جرم انگاری نشده است، ولی این به معنای جایز بودن آن هم نمی‌باشد عدم مجازات کسی که مرتکب خودکشی شده است از نظر عقلی
و منطقی قابل دفاع است زیرا شخص مرده قابل مجازات نیست و با قتل رابطه مالکیت او با اموالش قطع می‌شود.
 
اما بحث در جائی است که شخص اقدام به خودکشی کرده ولی زنده مانده است آیا در این فرض می‌توان شروع به جرم را تصور کرد؟ برخی از حقوقدانان می‌گویند: اگر خودکشی منجر به قتل نشود براساس قوانین کیفری ایران مجازاتی بر آن مترتب نیست.
شروع به خودکشی هم جرم نیست. در ضمن این بحث مطرح است که براساس حرمت اکید که در مورد خودکشی وارد شده آیا نمی‌توان چنین شخصی را براساس قاعده  «کل من ارتکب حراماًً فللامام تعزیره»و با توجه به اصل 167 قانون اساسی تعزیر نمود؟ که در جواب برخی حقوقدانان گفته‌اند: ضرروی است که مسائل مختلف مطرح شده در کتابها یا فتاوای معتبر در قالب قانون ظاهر شود تا از اختلاف سلیقه‌ها و گوناگونی نظرات جلوگیری بعمل آید و اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها دچار خدشه نگردد، به ویژه آنکه اصل سی‌وششم قانون اساسی با صراحت عنوان می‌‌کند که: «حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه‌های صالح و به موجب قانون باشد»
معاونت در خودکشی هم جرم نیست؛ چون مجرمیت معاون یک مجرمیت استعاری است و هرگاه عمل ارتکابی جرم نباشد، وصف مجرمانه به معاون نیز تعلق نمی‌گیرد.

معاونت در خودکشی در صورتی‌که به حد تسبیب برسد جرم است. تهدید به انجام خودکشی در قوانین جزائی جرم نیست مگر آنکه توسط زندانی و در محل زندان صورت گیرد که در این مورد تخلف انضباطی از آئین نامه زندانی تلقی شده  و متخلف حسب مورد طبق نظر شورای انظباطی زندان تنبیه یا در مراجع قضائی محاکمه خواهد  شد.
در پایان باید به این نکته توجه داشت که هر چند خودکشی جرم قضائی نیست، لکن هیچ کس نمی‌تواند از دیگری تقاضای قتل خود را بکند.

 تحریک به خودکشی

در پرونده ای دختری پس از آنکه مورد تعرض قرار گرفت دست به خودکشی زد. در قانون مجازات اسلامی خودکشی جرم نیست مگر اینکه مباشر داشته باشد، یعنی اینکه فرد یا افرادی شرایط را طوری به وجود آورند و شخص را به گونه یی تحت فشار قرار دهند که وی راهی به جز خودکشی نداشته باشد.
مثلاً فرد را لبه پرتگاه قرار دهند و بگویند اگر خودت به پایین نپری ما تو را هل خواهیم داد یا مواردی از این دست. برخی کشورها تشویق و تحریک و هر گونه تسبیب خودکشی را جرم تلقی می کنند و مجازات حبس برای آن در نظر می گیرند اما از آنجایی که در قوانین ایران خودکشی جرم نیست بنابراین برای مسبب آن هم مجازاتی در نظر گرفته نمی شود؛ البته در قانون ما هم می توان از عناوین مجرمانه دیگر برای مجازات مسببان خودکشی استفاده کرد. مثلاً در خصوص دختری که مورد آزار قرار گرفته و خودکشی کرده، فرد متجاوز را می توان محاکمه و حتی به اعدام محکوم کرد. در موارد دیگری مثل دختران فراری که اقدام به خودکشی می کنند نیز قاضی می تواند مسبب فرار و این خودکشی را که معمولاً پدران و مادران هستند به اتهام کودک آزاری تحت پیگرد قرار دهد.
قانون برای مجازات فرد خطاکاری که خطایش در قانون پیش بینی نشده است مطابق مواد 19 و 20 قانون مجازات اسلامی اختیاراتی را به قاضی داده که در صورت لزوم خود مجازاتی در نظر بگیرد. مثلاً در مورد خودکشی کودکان فراری از خانواده، قاضی می تواند برای حفاظت از جان دیگر فرزندان خانواده یا جلوگیری از فرار آنها پدر و مادر را به گذراندن دوره آموزشی یا به پرداخت نفقه و هزینه تحصیل سایر فرزندان محکوم کند. بنابراین در خصوص مسبب خودکشی می توان از عناوین مجرمانه دیگر استفاده و این افراد را مجازات کرد اما از آنجایی که سیاست قضایی در ایران جرم زدایی است بنابراین ما به سمت کاهش عناوین مجرمانه می رویم نه به سمت ایجاد این عناوین. به همین دلیل به نظر نمی رسد ایجاد عنوان مجرمانه یی به عنوان تسبیب در خودکشی به صورت مستقل لازم باشد.

مطالعه ی تطبیقی خودکشی در قوانین کشور ها
 
اینک که مطالعه ی خودکشی در قوانین کشور ایران به پایان رسید جا دارد به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان این نوشتار به مطالعه ی تطبیقی قوانین مربوط به خودکشی در حقوق کشورها ی فرانسه ، آلمان ، ایتالیا ، انگلستان ، امریکا و عراق بپردازیم.

· خودکشی در حقوق فرانسه
 
تا قبل از انقلاب کبیرفرانسه، خودکشی در این کشور به دلیل نفوذ مذهب مسیحیت قابل مجازات بود. کیفر فرد انتحارکننده هم این بود که اموال و دارایی او به نفع دولت ضبط شده و جسدش نیز برای رسوایی برروی سبدی گذاشته شده و به اسبی بسته می‌شد تا اسب آن را بکشد و البته چنین فردی از تشریفات دفن اموات محروم می‌شد. اما بعد از انقلاب کبیر فرانسه، مجازات‌های سابق خودکشی ملغی گشتند. به همین دلیل در قانون جزای فرانسه (مصوب 1810)، خودکشی یا قتل خویشتن فاقد وصف مجرمانه و طبعا غیرقابل مجازات دانسته شد و مساله مشارکت یا معاونت در خودکشی نیز غیرقابل طرح بود. در این زمان در فرانسه، بنابرنظریه <استعاره مجرمیت> (ماده پنجاه و نه قانون جزای مصوب 1810 میلادی)، تحریک یا کمک به خودکشی جرم محسوب نمی‌شد. دیوان کشور فرانسه در سال 1815 میلادی چنین رای داد: <خودکشی جرم نیست تا معاونت در آن جرم محسوب شود.> اما در همان زمان، تحت عنوان جرم <یاری نکردن کسی که در معرض خطر است>،‌ امکان رسیدگی به این موارد وجود داشت. (ماده سیصد و نوزده قانون جزای مصوب 1810 میلادی) رویه قضایی فرانسه نیز درگذشته، قتل بنا به درخواست یا فرمان را جنایت شمرده بود. (رای دیوان کشور فرانسه در تاریخ 21 اوت 1851) خودکشی جمعی نیز به موجب رای مورخ 22 ژوئن 1838 دیوان کشور فرانسه، جرم محسوب می شد.
در حال حاضر در کشور فرانسه، خودکشی جرم نیست ولی تحریک به خودکشی یا تبلیغ و آگهی به هر نحوی و از طریق جراید و وسائل سمعی و بصری، موضوع مواد 13 - 223 و 14 - 223 و 15 - 223 قانون جزای فرانسه مصوب 1992 میلادی می‌باشد که از سال 1994 به مورد اجرا گذارده شده است. برابر مواد مزبور، تحریک به خودکشی موضوع جرم مستقلی گردیده است. براساس مواد فوق، اقدام به تحریک دیگری به خودکشی مستوجب سه سال حبس و سیصد هزار فرانک جریمه نقدی است، در صورتی که تحریک منتهی به خودکشی یا شروع به خودکشی شده باشد. چنانچه جرم مذکور (دربندقبلی) نسبت به کسی که دارای کمتر از 15 سال سن باشد ارتکاب یابد، مجازات مرتکب 5 سال حبس و جزای نقدی به مبلغ پانصد هزار فرانک تعیین گردیده است.
گزارش پایگاه اطلاع رسانی پلیس به نقل از تلویزیون فرانسه حاکی است، یک جوان 26 ساله در فرانسه به اتهام کمک به دوست اینترنتی خود برای خودکشی به یک سال حبس محکوم شد.
این جوان فرانسوی متهم است که به دوست اینترنتی خود که یک نوجوان دختر بوده کمک کرده است هدف خود را برای خودکشی محقق کند. این نوجوان چهار هفته پس از ملاقات اینترنتی نقشه خود را عملی و خودکشی کرده است.
نوجوان قربانی، روش گام به گام خودکشی را که در اینترنت ارائه شده بود اجرا کرده بود.
در این پرونده دو داروساز نیز به سبب دادن مرفین به نوجوان قربانی و مشارکت ناخواسته در قتل به 12 و 18 ماه حبس تعلیقی محکوم شدند. در کشور فرانسه دادگاه ها نسبت به کمک افراد به خودکشی بسیار حساس هستند مخصوصآ اگر قربانیان آن کودکان و افراد نا توان در تصمیم گیری و تفکر به طور سالم همانند بیماران روحی و آسیب پذیران روانی باشد .

· خودکشی در حقوق آلمان

ماده دویست و شانزده قانون جزای آلمان نیز قتل براثر الحاح و تمنای صریح و جدی مجنی علیه (قتل از روی ترحم یا اتانازی) را قتل عمد می‌شناخت.
پیش تر در آلمان به پیروی از مذهب، خودکشی جنایت محسوب می‌شد. در این صورت، چنین جنایتی اگر ثمره الکلیسم یا تبهکاری یا بیماری (به طور کلی) به ویژه بیماری‌های روانی می‌بود، از نظر طبقه‌بندی جرایم در شمار جنایات ناشی از شهوت قلمداد می‌شد.

· خودکشی در حقوق ایتالیا

قانون جزای ایتالیا، قتل بارضایت مجنی علیه را در ماده پانصد و هفتاد و نه و تحریک یا کمک به خودکشی را به موجب ماده پانصد و هشتاد جرم دانسته و کیفرهای این جرایم را نیز در برخی موارد تشدید کرده است همچون مواردی که مجنی علیه کمتر ازهجده  سال سن داشته یا دچار اختلال روانی باشد. به موجب ماده پانصدو هشتاد قانون جزای ایتالیا <هرکس مسبب خودکشی دیگری شود یا نقشه خودکشی او را تقویت کند یا به نحوی اجرای آن را تسهیل کند> مجازات خواهد شد. همچنین مطابق ماده پانصد و هفتاد و دو  قانون جزای ایتالیا، کسی که در اثر سوءرفتار سبب مرگ و خودکشی دیگری شود، سوءرفتار موجب کیفیت مشدده خواهد شد.

· خودکشی در حقوق امریکا

در آمریکا مطابق قانون جزایی نیویورک مصوب 1881 میلادی اگر اصل عمل خودکشی به نتیجه نرسیده باشد مجازات ندارد، ولی اگر شروع به آن شده و به نتیجه نرسیده باشد مرتکب به مجازات یک قسم حبس با اعمال شاقه تا دو سال و پرداخت جریمه تا هزار دلار محکوم می‌شود.

· خودکشی در حقوق انگلستان 

قرن نوزدهم در این در انگلستان اگر انتحار منجر به مرگ می‌شد، انتحارکننده از تشریفات مذهبی دفن و تشییع جنازه محروم می‌گشت و اگر شروع به انتحار شده بود ولی به نتیجه نرسیده بود، عمل مرتکب در حکم قتل عمد ساده تلقی می‌گشت. بنابراین در حقوق جزای قدیم انگلستان، خودکشی جنایت محسوب می‌گشت و در خودکشی‌های مضاعف نیز بازمانده، پس از مرگ طرف دیگر، قاتل شناخته می شد. اما در قرن بیست موضوع کمی متفاوت شد. به‌موجب <قانون خودکشی> مصوب 1961 ‌1961 Suicide Act, ، خودکشی، دیگر جرمی برای مباشر آن محسوب نمی‌شود. بنابراین براساس این قانون، قانونی که خودکشی را جنایت می‌شناخت لغو گشت و در نتیجه شروع به خودکشی هم که جرم محسوب می‌شد، نسخ گردید. لیکن اگر حداقل دو نفر درگیر ماجرا باشند، مسئول بودن آنها محتمل خواهد بود. این مسئولیت ممکن است به موجب <قانون خودکشی> و یا براساس <قانون قتل> مصوب 1957‌‌‌Homicide Act, حاصل گردد. به موجب بخش دوم <قانون خودکشی>: <شخصی که (با حضور یا بدون حضور درصحنه جرم) در خودکشی دیگری یا شروع به خودکشی او شرکت یا معاونت می‌کند، مسئول خواهد بود.> بدین ترتیب <انگیزه>(‌‌Motive) چندان اهمیتی ندارد. بنابراین، ارائه سم برای تسریع در مرگ توام با درد و رنج کسی، به همان اندازه ترغیب یک خویشاوند پیر به اینکه <همه چیز را به پایان برساند>، به امید (انگیزه) ارث بردن از او، جرم خواهد بود.
در این قانون هر نوع کمک یا تشویق یا فراهم آوردن وسائل خودکشی برای شخصی دیگر، به صورت مستقل یک اقدام جنایی شناخته شده است به این ترتیب با تصویب <قانون خودکشی> در انگلستان، ضمن پیدا شدن یک راه حل حقوقی برای جرم شناختن معاونت در خودکشی، نگرانی آن افرادی که تصور می‌کردند با الغای قانون مجازات خودکشی، این عمل قبیح رو به فزونی خواهد رفت، رفع گردید
جالب است بدانیم که در حقوق جزای انگلستان، <پیمان خودکشی> (‌‌Suicide Pact) سبب می‌شود که برخی از قتل‌های عمدی به <غیرعمدی ارادی> تبدیل شوند. توضیح اینکه از قدیم‌الایام در انگلستان، قتل‌های غیرعمد به قتل‌های <غیرعمد ارادی> و <غیر عمد غیرارادی> تقسیم شده‌اند. <قتل غیرعمد ارادی> زمانی به وقوع می‌پیوندد که متهم، سوءنیت قبلی لازمه برای ارتکاب قتل عمد را داراست، اما به لحاظ وجود عذر خاصی مثل تحریک یا مسئولیت مخففه و یا به دلیل اینکه ارتکاب قتل متعاقب یک <پیمان خودکشی> صورت گرفته است، قابل سرزنش کمتری می‌باشد.64به هر حال به موجب بخش (1) 4 <قانون قتل: > <کسی که متعاقب یک پیمان خودکشی که بین او و دیگری منعقد شده است، دیگری را کشته و یا در کشته شدن او توسط شخص ثالثی شرکت می‌کند، مقصر به ارتکاب قتل غیرعمد خواهد بود و نه قتل عمد.> همچنین به موجب بخش (3)4 <قانون قتل: > <[یک پیمان خودکشی عبارت است از] توافق بین دو یا چند نفر با هدف کشته شدن همه آنها، اعم از اینکه هر یک بخواهد جان خود را بگیرد یا خیر، لیکن آنچه را که شخص وارد شونده به یک پیمان خودکشی انجام می‌دهد، نمی‌توان پیمان خودکشی تلقی نمود... مگر آنکه در حالی انجام شود که عزم راسخ او مردن در پی آن پیمان بوده باشد.
 
. خودکشی در حقوق عراق

قانون مجازات عراق (مصوب 1969) نیز تحریک به خودکشی را با توجه به عواقب آن و موقعیت سنی و کیفیت شعور مجنی‌علیه مورد توجه قرار داده و ماده چهارصد و هشت خود را در سه بند به شرح زیر به این امر اختصاص داده است:

1- هر کس دیگری را تحریک به خودکشی نماید یا به هر وسیله‌ای او را کمک به خودکشی کند، اگر این اعمال منتهی به انتحار گردند، مجازات مرتکب تا حداکثر هفت سال حبس خواهد بود‌؛ اگر این تحریک و کمک به خودکشی منتهی به انتحار نشده و شروع به آن باشد، مجازات تحریک‌کننده حبس خواهد بود.

2- اگر سن خودکشی کننده کمتر از 18 سال بوده یا دارای نقص ادراک و اراده باشد، این موارد از موجبات تشدید مجازات است؛ چنانچه خودکشی کننده فاقد ادراک یا اراده باشد بر حسب مورد، تحریک کننده به مجازات قتل عمدی یا شروع به قتل عمدی محکوم خواهد شد.‌

3‌- شروع به خودکشی فاقد مجازات است.

 آمارهای مربوط به خودکشی و میزان شیوع آن

هر سال حدود پنج میلیون نفر در جهان اقدام به خودکشی می کنند که از این عده، پانصد هزار نفر جان خود را از دست می دهند.73 سازمان بهداشت جهانی در سال 1999 نرخ خودکشی در برخی کشورهای جهان را اعلام کرد که بعضی از آنها عبارتند از: استرالیا - 1/13، ژاپن - 3/25، سوییس - 2/18، فرانسه - 7/17، آمریکا - 8/10، هلند - 6/9، اسپانیا - 2/8، انگلستان - 5/7 و ایتالیا - 2/74 .7 البته باید توجه داشت که رقم سیاه در آمار فوق به دلایل گوناگونی وجود دارد. اغلب تشخیص خودکشی از حادثه یا توطئه بسیار دشوار بوده و یک امر ذهنی و مربوط به معیارهای شخص تشخیص دهنده می باشد. در کشورهای کاتولیک و مسلمان، خودکشی یک فرد برای خانواده اش موجب ننگ و رسوایی است و به همین دلیل سعی می شود که از اعلام آن پرهیز کنند.
واقعیت این است که امروزه تراکم جمعیت، رشد صنعتی، شیوع اضطراب و... تاثیر فراوانی در خودکشی و ازدیاد آن دارند. ازدیاد خودکشی در قسمت های مختلف یک کشور متفاوت است. به طور مثال، خودکشی در ایالات متحده آمریکا در محل های شهرنشین بیشتر از قسمت های روستایی می باشد، اما از آنجایی که در آمریکا این تمایل وجود دارد که فاصله شهر و روستا را از بین ببرند، لذا تفاوت آماری نیز به شدت کاهش می یابد. در آمریکا آمار خودکشی بین مراکز مختلف شهری تفاوت بسیاری دارد. مثلا در <سان فرانسیسکو> تعداد خودکشی ها بسیار بالا است، در حالی که درمراکز بزرگ همچون <شیکاگو> و <نیویورک> تعداد خودکشی ها نسبتا متوسط و حتی پایین می باشد. به طور کلی باید گفت در گذشته و به خصوص در طول قرن نوزدهم و بخشی از قرن بیستم، آمارها نشان می داد که سکنه شهرها بیش از روستاییان اقدام به خودکشی می کنند. علت این امر هم ویژگی های زندگی شهری بود. اما در سال های اخیر که تفاوت های زندگی شهری و روستایی از بین رفته و وسایل ارتباط جمعی و سایر نهادها، فرهنگ شهری را به مناطق روستایی انتقال داده اند، نرخ خودکشی در برخی مناطق روستایی بالاتر از مناطق شهری شده است.
محققان معتقدند خودکشی نسبت مستقیمی با آب و هوا ندارد، در حالی که در غالب کشورها تعداد خودکشی ها تابع یک ریتم مخصوص است که با تغییر فصول همراه می باشد و میزان آن در فصل بهار و اولین ماههای تابستان بیشتر است. شاید بتوان گفت <قانون حرارتی بزهکاری> که توسط <آدولف کتله> (1874 - 1796م) - دانشمند بلژیکی و نویسنده کتاب <فیزیک اجتماعی - مطرح شد، در مورد خودکشی هم مصداق داشته باشد. براساس این قانون، فصول و مناطق از نظر حرارتی و دما در ارتکاب بزه موثرند. به عنوان مثال، جرایم علیه اشخاص در مناطق جنوبی و در فصول گرم غالب بر دیگر جرایمند و جرایم علیه اموال در مناطق شمالی و فصول سرد بیشتر دیده می شوند.
با وجود اینکه نسبت علی (رابطه علیت) بین عوامل اقتصادی و خودکشی به طور واضح وجود ندارد، اما باید گفت تعداد خودکشی در دوران رفاه و توانگری کاهش می یابد و در زمان بحران اقتصادی افزایش پیدا می کند. همچنین رابطه بین انتحار و موقعیت های اجتماعی شخصی چندان روشن نیست و در این زمینه آمارهای متناقض و مبهمی وجود دارند. مع الوصف این واقعیت است که در طبقات پایین اقتصادی و اجتماعی تعداد خودکشی نسبتا کم می باشد، ولی در طبقات بالای اجتماعی بیشتر دیده می شود. البته بعد از سن 65 سالگی، تعداد خودکشی طبقات پایین اجتماع از طبقات بالا بیشتر می گردد. نکته مهم این است که تعداد خودکشی ها در زمان جنگ کاهش می یابند و این امر به طور واضح یک پدیده جهانی می باشد. تمام کشورهایی که در جنگ (به نحوی از انحاء) شرکت داشته اند، این مطلب را مورد تایید قرار داده اند. حتی در بعضی کشورهای بی طرف هم این امر ثابت شده است. افزایش خودکشی همواره بین مردان بیش از زنان وجود دارد. همچنین آمار خودکشی سفیدپوستان در برخی کشورها مثل آمریکا بیشتر از سیاه پوستان می باشد. علت این تفاوت، برخورداری بیشتر سفیدپوستان از آزادی های فردی و فشار کمتر قوانین و مقررات اجتماعی برآنها است که هر دو با افزایش نرخ خودکشی ارتباط دارند.
به نظر می رسد دین و معنویات نیز در آمار ازدیاد یا کاهش خودکشی موثر باشند. در کشورهای کاتولیک و مسلمان، میزان خودکشی کم است، اما میزان خودکشی در کشورهایی که مذهب آنان پروتستان می باشد، کمی بیشتر است. در آمریکا تعداد خودکشی اقلیت های یهودی نسبتا متغیر بوده و از دهه 1950 میلادی از تعداد انتحار این افراد کاسته شده است.
در سال 1985 در ژاپن 23599 نفر خودکشی کردند. پلیس ملی ژاپن عمده ترین انگیزه خودکشی در این کشور را اعتیاد به مصرف مشروبات الکلی، مشکلات روحی و مسایل اقتصادی اعلام کرد. تعداد مردان خودکشی کننده هم دو برابر زنان بود و غالبا در سن 65 سال قرار داشتند. براساس تحقیق موسسه علمی آمار فرانسه نیز این کشور با 11280 مورد خودکشی و 150 هزار تلاش و سعی به خودکشی در سال 1975 در میان کشورهایی قرار گرفته است که میزان مرگ و میر از طریق توسل به خودکشی در آنها بالا می باشد. سالانه حدود 3000 سالمند در فرانسه از طریق خودکشی به حیات خود خاتمه می دهند. در آمریکا هم گفته می شود در هر 15 دقیقه یک نفر خودکشی می کند؛ یعنی سالانه 31 هزار نفر براثر خودکشی جان خود را از دست می دهند. خودکشی به هشتمین عامل مرگ و میر در آمریکا تبدیل شده است. بنابه گزارش سازمان بهداشت جهانی، در کشورهای غربی سالانه حدود 1 میلیون نفر در اثر ابتلاء به بیماری های روانی، خودکشی می کنند. 

اتانازی

اتانازی«Euthanasia» اتانازی یا یوتینیژیا به معنای تحت‌اللفظی مرگ خوب/شیرین، مرگ راحت ، قتل ترحم آمیز ، بیمار کشی طبی ، تسریع در مرگ محتضر آمده است.و دارای انواعی است که با توجه  به شیوه‌ی عمل در آن‌ها از یکدیگر متمایزند. در یک تقسیم‌بندی می‌توان اتانازی را به داوطلبانه یعنی گونه‌ای از اتانازی که با درخواست فرد صورت می‌گیرد و غیر داوطلبانه یعنی گونه‌ای از اتانازی که  بدون درخواست و حتی گاهی بدون رضایت یا اطلاع فرد صورت می‌گیرد ؛ تقسیم نمود. گونه‌ی دیگر تقسیم بندی تقسیم اتانازی به مستقیم و غیر مستقیم است که در این تقسیم اتانازی مستقیم حالتی است که عمل مثبت مادی برای مرگ صورت می‌گیرد مانند اینکه پزشکی آمپولی مهلک به بیمار خود تزریق کند.و اتانازی غیر مسقیم به مواردی اطلاق می‌گردد که درمان‌ها کنار گذاشته می‌شود یا به اصطلاح فرد به حال خود گذاشته می‌شود تا بمیرد. بنابراین اتانازی به صورت:«پایان دادن به زندگی یک شخص به درخواست خودش یا برای مصلحت او و برای رهایی او از رنج و عذاب خواه مشکلات زندگی یا رنج بیماری و یا رهایی دیگران از مشکلات و هزینه‌های زندگی او به دست فرد دیگری » می‌توان تعریف کرد. در اروپا بنا به نظریه‌ی ارزش زندگی و تقدس زندگی اتانازی مورد بحث اخلاقی قرار گرفته و نفی شده اما نظریه‌ی کیفیت زندگی معتقد است که اگر فرد کیفیت زندگی خود را از دست داد و خواستار مرگ بود باید به خواست او احترام گذاشت و اقدامات درمانی را قطع کرد . برخی از اروپایی‌ها معتقدند که قانونی شدن اتانازی بحث شیب لغزنده را به وجود می‌آورد یعنی ممکن است عده‌ای از قانونی بودن اتانازی استفاده‌ی ضد بشر نمایند. به طور کلی در قانون اروپا اتانازی مسقیم صراحتا منع شده است . البته اگر این عمل پزشک به طور مثال برای جداسازی دوقلوهای به هم چسبیده‌ای باشد که در صورت جداسازی که از آنان به طور قطع می‌میرد و در صورت عدم جداسازی هردو پس از مدتی می‌میرند بنا به مصلحت این عمل را درست می‌دانند و جداسازی با رأی دادگاه قانونی است. همچنین در این مورد اگر پزشک اقدام به تجویز دارو هایی نماید که طول عمر را کاهش می‌دهد از آنجا که اکثریت علت مرگ را بیماری و نه دارو ها می‌دانند صحیح است . جالب توجه است که در اروپا طبق اصل آزادی فردی و حق انتخاب افراد ، افراد در انتخاب نحوه‌ی مرگ و زمان آن حق تصمیم گیری دارند و اگر پزشکی موجبات مرگ را به درخواست بیمار فراهم کند قاتل محسوب نمی‌شود و نهایتا مشارکت در خودکشی به حساب می‌آید. در مورد اتانازی غیر مستقیم نیز باید گفت که اروپا هرگونه عملی را که باعث مرگ شود حتی اگر قطع لوله‌ی تغذیه به قصد اتانازی باشد که منجر به مرگ شود را محکوم می‌نماید. اما در این زمینه نیز اگر بیمار توانا باشد و تقاضای مرگ کند عمل اشکال قانونی ندارد. در مورد بیماران ناتوان مانند کودکانی که بیماری لاعلاج دارند و یا بیمارانی که قادر به حرف زدن نیستند در سال 1981برای اولین بار اجازه‌ی رسمی اتانازی غیر مستقیم از سوی دادگاه استیناف صادر شد. در مورد بیمارانی که در شرایط نباتی دائم یعنی شرایط فاقد حس و شعور نیز با توجه به اظهار نظرهای قبلی بیمار تصمیم‌گیری می‌کنند و اگر مورد کودک باشد دادگاه بر اساس مصلحت او تصمیم می گیرد. البته با تصویب قوانین حقوق بشر مصوب 1998 اتانازی مخالف با ماده‌ی دوم این قانون اعلام شد و در نتیجه با اتانازی مخالفت شد و این عمل فقط در کشور هلند آن هم تحت شرایطی قانونی بود که آن هم چندی پیش ملغی شد. در امریکا به استثنای ایالت اورگان که پزشک در شرایطی می‌تواند به عنوان دستیار خودکشی عمل کند اتانازی غیرقانونی است . و اگر چه خودکشی جرم نیست ولی کشتن عمدی دیگری یا مشارکت در این کار جرم کیفری است . بنابراین اگر پزشکی ماده‌ی مهلکی را وارد بدن بیمار کند یا آن را در اختیار بیمار قرار دهد به مشارکت در خودکشی محکوم می شود. نکته‌ی دیگر اینکه اگر شرایطی پیش آید که پزشک برای تسکین درد بیمار مجبور به تجویز داروهایی باشد که از عمر بیمار بکاهند و منجر به مرگ وی شوند در امریکا این عمل بر اساس اصل تأثیر دوسویه یعنی اینکه هر خیری ممکن است بدی‌هایی نیز داشه باشد پذیرفته و مجاز است. و اما اگر مقصود بررسی اتانازی در باورهای دینی باشد باید گفت که در سه دین بزرگ اسلام ، مسیحیت ، ویهودیت اتانازی حرام و زندگی مورد حمایت است و نباید در زمان مرگ دخالت کرد.
در مکتب فکری هندوئیسم نیز خودکشی و اتانازی تنها به شکل قربانی کردن خود مجاز است . سکولاریسم اتانازی را تنها با رضایت کامل فرد مجاز می‌شمارد و امانیسم مخالف شدید اتانازی است و زندگی را برای تنها برای خدمت به اجتماع می‌داند. اگزیستانسیالیسم یعنی مکتب اصالت وجود ، اتانازی به هر شکل آن را مردود می‌شمارد ؛ اما نیواگزیستانسیالیست‌ها قتل ترحم آمیز را با حکم دادگاه‌های صالحه می پذیرد. نکته دیگر بررسی اتانازی در کشور خودمان است . باید توجه داشت که بحث اتانازی به صورت صریح در قانون مجازات ذکر نشده است اما از آنجا که دین کشور ما اسلام است و اسلام صراحتا مخالف هرگونه قتل نفس و خودکشی است بنابراین اتانازی عملی است محکوم شده و طبق تبصره‌ی 3 ماده‌ی 295 ق.م.ا « هرگاه بر اثر بی احتیاطی یا بی‌مبالاتی یا عدم مهارت و عدم رعایت مقررات مربوط به امری قتل یا ضرب یا جرح واقع شود به نحوی که اگر آن مقررات رعایت می‌شد حادثه‌‌ای اتفاق نمی‌افتاد ، قتل و یا ضرب و یا جرح در حکم قتل شبه عمد خواهد بود.» همچنین باید توجه داشت که در ماده‌ی 268 این قانون نیز ذکر شده که اگر مجنی علیه قبل از مرگ جانی را از قصاص نفس عفو نماید حق قصاص ساقط می‌شود و اولیای دم نمی‌توانند پس از مرگ او مطالبه‌ی قصاص نمایند.» بنابراین در اتانازی داوطلبانه پزشک قصاص نمی‌شود .

خودکشی خوشبخت ها !

چند سال است که در کشور سوئیسی انجمنی برای کمک افراد متقاضی خودکشی تشکیل شده است.. این انجمن
کار خود را سالها در سکوت انجام می داد تا یک موضوع جنجالی پیش آمد. بر خلاف تمام موارد خودکشی در این انجمن که مرتبط با بیماران لا علاج و شکست خوردگان و ورشکستگان و... بود اینبار یک زن خوشبخت خواهان
خودکشی داوطلبانه بودند! موضوع کمک به یک زن کانادایی و دیگر افراد سالم نظیر اوست که قصد کشتن خود رادارند.
انتشار اینخبر، بار دیگر موجب بالاگرفتن بحث‌های موافقان و مخالفان کمک به خودکشی در جوامعاروپایی گردید.
بتی کومبایز»، پیرزن اهل ونکوور کانادا در نظر دارد، همراه شوهر خوداین دنیا را ترک کند.
«لادویج مینلی» ، رهبر انجمن «دیگنیتاس» در سوئیس، با ارسال ایمیلی به زوج مذکور اطلاع داده است که سرگرم رایزنی با مسئولان محلی شهر زوریخ، جهت اعطای مجوز به پزشکان ، بمنظور تجویز داروی منجر به مرگ به افراد داوطلب است.
وی که خود یک وکیل حقوق بشری است، اعلام کرده ، ترجیح می‌دهد در همان سطح به تلاش خود ادامه دهد، اما در صورت لزوم درخواست خود را از طریق دادگاه زوریخ و یا حتی دادگاه عالی سوئیس پیگیری خواهد کرد.
وی در نامه خود خطاب به زوج مذکور تأکید کرده است، مبارزه ما به خاطر شخص معینی نیست،
اما اگر موفق شویم شامل حال شما نیز خواهد شد.
با اینکه آنان حاضر به مصاحبه با رسانه‌های گروهی نیستند، اما در سال 2007 با شرکت در یک فیلم مستند با عنوان " توریست‌های خودکشی" که توسط فیلمساز برنده اسکار John Zaritsky ساخته شد، از تلاش‌های اولیه خود برای عضویت در گروه خودکشی خبر دادند.
در آن برنامه خانم کومبایز در پاسخ به این سوال که چرا با وجود سالم بودن، قصد کشتن خود را دارد، گفته بود:" از اولین روز ازدواج، همسر من همه زندگی من بوده است. من دو دوخترمان را دوست دارم، اما همسرم را بیشتر دوست دارم و نمی‌توانم به زندگی خود بدون او ادامه دهم.او هم همین نظر را در مورد من دارد وقتی ما از وجود انجمن خودکشی در سوئیس خبردار شدیم، با خود گفتیم چه راهی بهتر از این که با هم بمیریم!"
فیلم مستند مذکور، یک سال پیش، از طریق شبکه CTV کانادا پخش شده و طی آن صحنه‌هایی از ملاقات زوج مذکور با پزشک سوئیسی نشان داده شد که وی حاضر به تجویز دارو به هیچیک از آنان نشد
در حالیکه کمک به خودکشی در کشورهایی نظیر کانادا و بسیاری از ممالک غربی، جرم به حساب می‌آید، این امر در سوئیس قانونی است و آقای مینلی از طرفداران محلی قانون مذکور، با تشکیل انجمن خودکشی، داوطلبان سایر کشورها را نیز می‌پذیرد.
اگر چه در ابتدا این قانون برای افراد با بیماری بسیار سخت به تصویب رسیده اما وی معتقد است، همه کسانی که در زندگی به دلایلی به بن بست رسیده و در عین حال از توانایی ذهنی برای تصمیم گیری برخوردار باشند، باید اجازه چنین انتخابی را داشته باشند. این انجمن بیش از ده سال پیش در زوریخ تأسیس شده و سالانه حدود دویست نفر به کمک آنها خودکشی می‌کنند. از زمان تاسیس این گروه در سال 1998 حدود نهصد بیمار صعب العلاج خارجی از خدمات آن بهره مند شده و دست به خودکشی زده‌اند. هزینه هر خودکشی موفق سه هزار پوند است.
از سوی دیگر خانم «مارگارت سامرویل»، استاد اخلاق دانشگاه مک گیل کانادا در این زمینه گفت، تعمیم دادن این کمک به افراد سالم، می‌تواند باعث بروز اعتراض و مخالفت افکار عمومی‌با کلیت موضوع گردد. وی افزود:« ما با این کار، ارزش و جایگاه مرگ و زندگی را پایین می‌آوریم و جنبه معنوی مرگ خدشه دار می‌شود».
وی اضافه می‌کند، برخی می‌خواهند پس از مرگ همسرشان، خود نیز به او بپیوندند و این بخاطر احساس شدید تنهایی است. اما این موقعیت بسیار حساسی است. وی خاطره‌ای را از یک کنفرانس نقل می‌کند که طی آن پزشکی از سوئیس درباره کمک خود برای مردن پیرزنی یاد کرد که اصرار داشت بعد از مرگ همسرش زنده نماند.
من از او پرسیدم آیا کسی پیشنهاد نکرده بود بجای اینکار، برای آن پیرزن یک گربه بخرید، وی گفت نه، اما حالا که فکر می‌کنم می‌بینم ایده جالبی می‌توانست باشد!
در عین حال آقای مینلی در یک کنفرانس تأکید کرده که هفتاد درصد اعضای انجمن خودکشی، با وجود اطلاع از امکانات موجود، تاکنون از استفاده از آن خودداری کرده اند، اما به هر حال ما باید همواره برای موارد مشابه زوج مذکور آماده باشیم و داوطلبان را از مخالفت های پدرسالارانه رهایی بخشیم!

خودکشی از دیدگاه اشنایدمن

اشـنـــایـــدمـــن، اســتـــاد روان‌شــنــاســی و مرگ‌شناسی دانشگاه کالیفرنیا و لوس‌آنجلس و بنیان‌گذار انجمن خودکشی شناسی برخلاف نظر عوام که خودکشی را عملی ناآگاهانه و بدون برنامه و هدف می‌دانند، خودکشی را عمل آگاهانه نابودسازی به دست خود برمی‌شمرد که در بهترین مفهوم، آن را یک ناراحتی چند بعدی در انسان نیازمند می‌توان دانست که برای مسئله تعیین شده او این عمل بهترین راه‌حل تصور می‌شود. اشنایدمن براساس تحقیقاتش اظهار می‌دارد که خودکشی از دیدگاه آنان که خودکشی می‌کنند، خود ویرانگری بوالهوسانه و دور از درک نیست؛ بلکه اشخاصی که تمایل به خودکشی دارند، دارای منطق خاص خود هستند و در واقع از یک شیوه تفکر خاص پیروی می‌کنند که تنها راه حل مسئله را در مرگ می‌بینند. همان طور که اشنایدمن بیان می‌کند خودکشی عملی اتفاقی نیست، برعکس راهی برای رهایی از یک مسئله یا بحران است که بدون استثناء شدیداً شخص را رنج می‌دهد. خودکشی با نیازهای باطل یا برآورد نشده، احساس یأس و درماندگی، تعارض‌های تردیدآمیز بین زندگی و استرس غیرقابل تحمل، باریک‌تر شدن راه چاره از دیدگاه شخص و نیاز برای فرار رابطه دارد. همچنین پژوهش‌های انجام شده نشان می‌دهد که غالباً دو عامل با افکار خودکشی ارتباط دارد که عامل اول احساس فشار روانی زیاد و عامل بعدی از دست دادن احساس کنترل است. ‌

10 ویژگی خودکشی از دیدگاه اشنایدمن به قرار زیر است:

1- شایع‌ترین هدف خودکشی جست‌وجوی راه‌حل است. 2- هدف معمول در خودکشی وقفه و قطع هوشیاری است. 3- رایج‌ترین محرک در خودکشی، درد روان‌شناختی غیرقابل تحمل می‌باشد. 4- عمده‌ترین عامل فشارزا در خودکشی نیازهای روانی ناکام شده است .5- عمده‌ترین هیجان در خودکشی ناامیدی و درمـانـدگـی اسـت. 6-مـهـم‌تـرین حالت شناختی در خودکشی دوسوگرایی است. 7- شایع‌ترین حالت ادراکی در خودکشی احساس بن بست است. 8- معمول‌ترین عمل در خودکشی خروج است. 9- عمل مرسوم در خودکشی، بیان و ابراز کردن(کلامی‌ و غیر کلامی‌) قصد  خود‌کشی است. 10 - همسانی معمول در خودکشی دشواری الگوهای مقابله‌ای مداوم است.

پیشگیری از خودکشی با چاره اندیشی حقوقی

در مورد پیشگیری از خودکشی و چاره اندیشی برای آن باید از دو حوزه <جرم شناسی کاربردی> استمداد جست. این دو حوزه عبارتند از <جرم شناسی بالینی> و <جرم شناسی پیشگیرانه.> وظیفه <جرم شناسی بالینی> در سه بخش خلاصه می شود که عبارتند از: شناخت انگیزه های حالت خطرناک، درمان بالینی حالت خطرناک و درمان انگیزه حالت خطرناک. بنابه تعریف <رافایل گاروفالو> (1934-1852م) - قاضی ایتالیایی و نویسنده کتاب <جرم شناسی> (1885) که جزء موسسان مکتب تحققی یا اثباتی حقوق جزا محسوب می شود و حتی عده ای او را موسس جرم شناسی بالینی قلمداد می کنند - حالت خطرناک دو جزء دارد: اول - ظرفیت جنایی که عبارت است از درجه فساد و تباهی پذیری در فرد، دوم - عدم قابلیت جامعه پذیری که عبارت است از عدم قدرت فرد در تطبیق با اجتماع. به طور خلاصه باید گفت وظیفه جرم شناسی بالینی در مورد انتحار عبارت است از اصلاح، تربیت، درمان و بازسازی فردی که تلاش برای خودکشی نموده است.
حوزه دیگری از جرم شناسی کاربردی که برای جلوگیری از خودکشی باید مورد توجه قرار گیرد <جرم شناسی پیشگیرانه> است. به طور کلی، پیشگیری از جرایم و انحراف ها به دو نوع <پیشگیری کیفری> و <پیشگیری غیرکیفری> تقسیم می شود. پیشگیری کیفری شامل <پیشگیری عام> و <پیشگیری خاص> است که بیشتر بر تهدید کیفری و اقدامات قهرآمیز (مجازات ها و کیفرها) استوار می باشد. اما پیشگیری غیرکیفری را در یک دسته بندی کلاسیک و رایج به <پیشگیری اجتماعی> که بیشتر با تامین حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم در سطح جامعه محقق می شود و <پیشگیری وضعی> که باید با رعایت حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی مردم به اجرا گذاشته شود تا جنبه عادلانه - منصفانه به خود بگیرد، تقسیم کرده اند. در کنار <جرم شناسی کاربردی> برای جلوگیری و چاره سازی درباره خودکشی باید از یافته های <جرم شناسی نظری> و به ویژه <جرم شناسی اختصاصی> و شعب آن (یعنی <جامعه شناسی جنایی>، <روان شناسی جنایی> و <زیست شناسی جنایی>) بهره برد.

علاوه بر راه حل های جرم شناسانه و جزایی در کل برای پیشگیری از خودکشی راه های زیر پیشنهاد می گردد:

‌- آموزش همگانی (عمومی‌)   ،قانونگذاری 
- مسئولیت رسانه‌ها در ارائه گزارش ‌
- برنامه‌های مبتنی بر مدرسه          ‌
- شناسایی و درمان افسردگی و سایر اختلالات روانی ‌
- توجه به افراد دارای سوء مصرف مواد (الکل و دارو) ‌
- توجه به افراد با رنج ‌ناشی از بیماری جسمی‌
- کاهش دسترسی به روش‌های مهلک ‌
- افزایش دسترسی به خدمات بهداشت‌روان ‌
- بهبود ارزیابی اقدام به خودکشی ‌
- مداخله ثانویه ‌
- مداخله در بحران ‌
- خط‌مشی اشتغال وبیکاری ‌
- آموزش متخصصان سلامت .
عوامل خطرآفرین خودکشی ‌

 
منابع و مآخذ

قرآن کریم
تفسیر نمونه
قانون مجازات اسلامی
قانون مجازات عمومی هزار و سیصد و چهار
قانون جرائم رایانه ای
قوانین جزایی کشورهای : فرانسه ، آلمان ، ایتالیا ، امریکا، انگلستان ، عراق
روان پزشکی علوم رفتار دکتر نصرالله پور افکاری
مقاله امیر شریفی خضارتی درباره خودکشی در فقه و حقوق
حقوق جزای عمومی دکتر محمد علی اردبیلی
زمینه حقوق جزا دکتر رضا نور بها
جزای اختصاصی دکتر حسین میر محمد صادقی
بایسته های حقوق جزای عمومی   دکتر ایرج گلدوزیان
مبانی جرم شناسی دکتر مهدی کی نیا
آسیب شناسی روانی دکتر حسین آزاد





(نویسنده: هورمزد یعقوبی نژاد / ارسال کننده: هورمزد یعقوبی نژاد)
موافقین ۰ مخالفین ۰ 92/02/30
حسن اکبرتبار کامی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی